گوناگون1

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

گوناگون

۱۷۲ بازديد

قرآن کریم

۱۴۹ بازديد

»» قطار شماره123-3 ================ برف زمین را سفید پوش
سوره ذاریات

همچنان که تو را ای رسول تکذیب کردند هیچ رسولی بر امم پیشین نیامد جز آن که او را تکذیب کرده و گفتند او ساحر یا دیوانه است.

---------------

نمل

پس تو بر خدای توانا توکل کن که تو البته رسول برحقی و حقانیت تو بر همه آشکار است.

----------------

آل عمران

خدا که حقیقته الوجود است به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان و علمای ربانی امامان معصوم و علمای تابع آنها که مقام حکم و فتوای از طرف امام دارند نیز به یکتایی او گواهند و نگهبان عدل و درستی است نیست خدایی جز او که بر هر کار عالم توانا و به همه چیز آفرینش داناست.

-----------------

آل عمران

به یاد آر وقتی که خداوند فرمود ای عیسی همانا من روح تو را قبض نموده و بر آسمان قرب خود بالابرم و تو را پاک و منزه از معاشرت و آلایش کافران گردانم و پیروان ترا بر کافران تا روز قیامت برتری دهم

--------------------

سوره ی عصر

قسم به عصر نورانی رسول یا دوران ظهور ولی عصر

جنگ نرم

۱۵۰ بازديد

خداوند در قرآن هر سخنی که موجب ناراحتی و هتک حرمت مؤمن شود، مانند: دشنام دادن، تهمت زدن و غیبت کردن را ممنوع و موجب خشم خدا دانسته است. شخصیّت مؤمن همانند جان و مال او در امان است؛ از این‌رو، خداوند اجازه نمی‌دهد کسی درباره مؤمن بدگویی کند.

انسان پیش از آن‌که از دیگران انتظار داشته باشد که شخصیّت و حقوق او را محترم بشمارند و در حفظ آبروی او کوشا باشند، باید خود از آبروی خویش مواظبت نماید. آبروی انسان محترم است، همان گونه که جان و مال او محترم است و کسی حق ندارد آبروی خود را به خطر بیندازد. از نگاه اسلام، انسان حقّ استفاده از جان، مال و آبروی خویش را دارد؛ امّا حقّ ضایع کردن آنها را ندارد. و آبروی انسان نسبت به سایر داشته‌ها و نعمت‌های خدادادی مهم‌تر و ارزشمندتر است؛ از این رو، باید از آن مراقبت بیشتری شود.

روش های رایج در ترور شخصیت

به طور کلی دو روش برای تخریب وجود دارد. اول آن است که سوژه ای را به عنوان شخصی منحرف معرفی نموده و شخصیت وی را مورد هجمه قرار داد. این روش زمانی که نسبت به عاملان ترور نگاه تردید آمیز وجود داشته باشد و فرد مورد تخریب از اعتبار و اعتماد عمومی سرشار باشد، جوابگو نیست. روش دوم بر این اساس است که با ذکر عوامل و نشانه های متعددی تخریبی زمینه را برای معرفی سوژه مورد نظر را به عنوان یکی از مصادیق گفته های پس زمینه فراهم نمود. در این حالت چون از قبل آمادگی های ذهنی لازم، به مخاطب داده شده است، موجب می شود که نگاه تردید آمیز از روی عاملان ترور برداشته شود. در واقع این استراتژی یک نوع تخریب نرم و غیر مستقیم به حساب می آید. در این روش عوامل ترور از طریق بستر سازی و مقدمه چینی و بادروغ هایی که در حالت عادی گوش شنوایی ندارند، ضریب باور پذیری خود را افزایش می دهند.

۲- شبهه افکنی که در آن سعی می شود در ویژگی های مثبت فردی که اصلاً جایی برای تخریب ندارد، با دیده تردید نگریسته شود.

در مورد تکنیک توسل به ترس، معتقد است که در این تکنیک، از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به‌منظور تضعیف روحیه و سست‌کردن اراده آنها استفاده می‌شود. به‌ نظر او، متخصصان جنگ روانی ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف، به آنان چنین القا می‌کنند که خطرها و صدمه‌های احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان کمین کرده است و از این طریق، آینده‌ای مبهم و توأم با سختی‌ها و مشکلات را برای افراد دشمن ترسیم می‌کنند.

پراتکانیس از کاربردهای دیگر این تکنیک سخن گفته و معتقد است از تکنیک توسل به ترس، گاهی برای بسیج جبهه در مقابل یک تهدید خارجی نیز استفاده می‌شود.
جنگ روانی همواره در تاریخ وجود داشته و خواهد داشت.قرآن کریم در آیات متعدد، نمونه هایی از جنگ های روانی ،تبلیغی را آورده است .
بر خوردهایی که صاحبان قدرت های فاسد در برابر پیامبران داشتند ، تبلیغاتی که علیه آن بزرگواران می کردند ، دشنام هایی که می دادند و تهمت هایی که بر مؤمنان می زدند وبر سر زبان ها می انداختند ، همه از شیوه های جنگ روانی بوده است .

جنگ نرم به روش های مختلف انجام میگیرد گاه هدف فردی.فکری.و گسترده تر هست.که اقلام آن ترور شخصیتی در سطح شخص.مکان.هدف.فضای مجازی را شامل میشود.در تئوری جنگ نرم کلیات گسترش  موانع شده و زده میشود.و جلوگیری از روند در سطوح مختلف از مکان.فعالیت.و مبداء تا مقصد زده میشود.عملان جنگ تبلیغاتی مدرن  با ابزارهای ارتباط جمعی.یا محدود.یا زده میشود.تا ترور شخصیتی شکل بگیرد.و مواضع پیشروی سد شود.و تضعیف شود.و نوعی بی ارزش قلمداد کردن هدف ترور غیر فیزیکی قرار گیرد.یا نوعی دیگر ترور.در جنگ روانی گاه مواضع همسو هم زده میشود.این مواضع گاه به علت سستی گاه علت های درون ریشه ای و موارد خاص قلمداد میشود.یا چینش ها در مواضع مختلف چیده میشوند از فضای تبلیغاتی مجازی تا کوچکترین سطح آن تا کلان زده میشود.و از نقطه0-100-یعنی هر جایی که شخص مورد نظر از بستر کوچک.تا سطح کلان.با موارد قدرت.جنگ روانی یکی از تکنیک های مدرن از گذشته بکار میرفته.و عمده کنترل ذهنی هست.شخص ابتدا شخصی منفی در بین کوچک نقطه بستر کوچک تا بستر کلان قرار میگیرد.یا تردید.تکذیب.در بستر چینش ها.تا نقطه هدف بستر کوچک و کوچکتر قرار گیرد و سطح آن در گسترش به حداقل یا صفر برسد.و حذف شود.عمدتان این ترور ها در بستر مواردی هست که شخص در ضریب قبل از صفر تا صد زده شود.و اگر شخص از قبل مورد ضریب هدف نبوده در سطح محبوبیت نسبی یا بیشتر به گونه های دیگر و البته با فاکتور ریسک بیشتر خواهد بود که بسته به حق بودن و باطل بودن قدرت حق یا قدرت ناحق پیشبرد دارد.پس همه در هر سطوحی مورد هدف باشند این مقوله جنگ روانی هست.و عمده آن در محدود سازی اگر از صفر تا صد بوده و به نوعی دشمن یا نقطه همسو اما باید زدگی باشد در افراد خلوت به اصطلاح بهتر انجام میگیرد.و اگر فهمیدن آن از صفر بوده.مسائل تاریخی برسی میشود.که چگونه از صفر زده شده یا ده یا 30-پس دشمن هم ابزار گوناگونی دارد.که اصطلاح در جبهه ناحق قدرت منفی و در جبهه حق قدرت توکل هست.و در جبهه منفی قدرت مادی و نیرویی صرف.کامل تمام هست که به آن قدرت سرمایه و نیرو میگویند.

سفیانی کیست؟

۱۴۴ بازديد


شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق(علیه السلام) دربارة اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌گانة شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا 9 ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیر بلکه تصرف او 8 ماه است که یک روز هم بر آن اضافه نمی‌شود.»

و برخی گفته‌اند بعد از تسلط بر شام، هفت ماه حکمرانی می‌کند.

بعد از این‌که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، در مقابل امام مهدی(علیه السلام) می‌ایستد و آن حضرت (علیه السلام) را به مبارزه می‌خواند. پس امام مهدی(علیه السلام) او را از جنگ بیم می‌دهد. اما سفیانی بر جنگ علیه امام (علیه السلام) پا فشاری می‌کند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (علیه السلام) جنگی در می‌گیرد، که پیروز آن مهدی(علیه السلام) است. حکم‌رانی سفیانی پایان می‌یابد و اسیر می‌شود و امام (علیه السلام) او را به درک واصل می‌کند. و این گونه امام (علیه السلام) بر عراق مسلط می‌شود.

فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین در چه زمانی رخ می‌دهد؟

این واقعه ـ خسف ـ چند روز پس از ظهور صورت می‌گیرد و معجزة بزرگی است که امدادی الهی برای قیام مهدی(علیه السلام) است و با این رخداد مردم به صراحت به عدالتِ دعوت او (علیه السلام) و حقانیت قیامش ایمان می‌آورند.

آیا با فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین مردم تحت تأثیر [این واقعه] قرار می‌گیرند؟

در روایات به تأثیر این معجزه بر روح و روان انسان‌ها تصریح شده است:

«پس هنگامی که مردم [این واقعه] را می‌بینند بزرگان اهل شام و گروه‌هایی از اهل عراق به نزد امام(علیه السلام) شرفیاب شده و با آن حضرت(علیه السلام) بیعت می‌کنند.

و قالوا آمنّا به.(یعنی به قائم آل محمّد(علیه السلام) ایمان می‌آوردند در حالی که به آن حضرت(علیه السلام) کافر بودند).

آیا معجزة خسف (فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین) خودِ سفیانی را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

بله. معجزة خسف سفیانی را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد، و عاطفة او را دربارة مهدی(علیه السلام) قلیان می‌دهد. این امر چند نتیجه دارد که مهم‌ترینِ آن‌ها فتح عراق بدون خون‌ریزی است.

سیوطی به نقل از نعیم بن حمّاد به نقل از ولید بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل می‌کند که می‌فرماید: «وقتی خبر واقعة خسف به کسی که آن لشکر را روانه کرده است [سفیانی] می‌رسد می‌گوید: به خدا سوگند خداوند در این مرد عبرتی قرار داده است. لشکری را به سوی او روانه کردم، اما زمین آنان را در خود فرو برد، در این واقعه عبرت و نصرتی است که سفیانی را به طاعت وامی‌دارد». این روایت در پایان به نقض بیعتِ سفیانی و جنگش با امام (علیه السلام) اشاره می‌کند.

از این خبر روشن است که بیعتِ سفیانی با امام مهدی(علیه السلام) و اتخاذ موضع ملایم در قبال امام (علیه السلام) در نتیجه فرو رفتن لشکرش در زمین است.

بعد از این که سفیانی به شام فرار می‌کند آیا امام (علیه السلام) به تعقیب او می‌پردازد؟

بله. آن حضرت (علیه السلام) عده‌ای را به دنبال او روانه می‌کند. این افراد در بیت المقدس به سفیانی می‌رسند و در آن‌‌جا بر روی صخره‌ای او را گردن می‌زنند.

سفیانی پس از خروجش چه مناطقی را تحت تصرف خود در می‌آورد؟

مناطق پنج گانه شام: دمشق و حمص در سوریه، فلسطین، اردن و حلب.

آیا بر این مناطق پنج گانه اکتفا می‌کند یا تصرفات خود را توسعه می‌دهد؟

بر این مناطق اکتفا نمی‌کند. بلکه لشکریان خود را به اطراف گسیل می‌دارد که بخش بزرگی از لشکریان او به طرف بغداد و کوفه می‌روند و در آنجا قتل و فساد به راه می‌اندازند و اهل آنجا را تارومار می‌کنند. در کوفه و نجف اشرف نیز قتل عام می‌کنند.

پس از آن، قسمتی از لشکر آن ملعون به شام و قسمتی دیگر به مدینه می‌روند.

وقتی لشکریان سفیانی به مدینه می‌رسد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند.

آیا به همین امر اکتفا می‌کنند یا فراتر از آن می‌روند؟

هرگز به این مقدار اکتفا نمی‌کنند. بلکه بعد از آن به سوی مکه می‌روند، اما به آن نمی‌رسند.

سرنوشت بخشی از لشکر سفیانی به سوی شام می‌روند، چه می‌شود؟

لشکری که به شام می‌رود [با لشکر امام (علیه السلام) مواجه می‌شود که]، لشکر حضرت حجت (علیه السلام) بر آن پیروز شده و آن را نابود می‌کند و اموال آنان به غنیمت گرفته می‌شود.

فتنه سفیانی تا کجا گسترش می‌یابد و این فتنه بر چه کسانی سخت خواهد بود؟

فتنة این ملعون در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی(علیه السلام) و شیعیان آن حضرت (علیه السلام) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی(علیه السلام) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی(علیه السلام) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.

علت نرسیدن لشکری که از طرف سفیانی به سوی مکه روانه می‌شود، به این شهر چیست؟

زیرا این لشکر هنگامی که به سرزمین «بیدا» که در بین مکه و مدینه قرار دارد می‌رسد، زمین تمام آنان را در خود فرو می‌برد و می‌بلعد. و این واقعه همان است که به «خسف» مشهور است.

  سفیانی به قدری بد­دل و شکاک وسنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است را زنده به گور می­کند برای اینکه می­ترسد جای او را لو بدهد

او قبل از خروج با اظهار زهد و بی­اعتنایی به دنیا و پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس و نان و نمک خوردن و بذل اموال فراوان دلهای افراد جاهل و اراذل و اوباش و همچنین گروهی از علمای ساده لوح را نیز به خود جذب کرده بدینوسیله طرفدارانی پیدا می­کند و از طرفی در این زمان سرزمین شام هم میدان تاخت و تاز چندین لشگر با یکدیگر هست که معروفترین این لشگرها، لشگر اصهب و ابقع است و لشگرهای دیگر احتمالا حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند. 

در این هرج و مرج است که سفیانی در ماه رجب از وادی یابس[3] خروج می­کند و آن سرزمینی خشک و بی­آب و علف است و تقریبا در حوالی مرز سوریه و اردن قرار دارد. شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار»[4] و از نشانه های خروج او خسف در سمت غربی مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب دمشق به نام جابیه[5] است. پس از خروج تا چندین ماه مشغول مبارزه و درگیری برای از بین بردن نیروهای مختلف در شام است که همان کافران هستند و در این زمان به شیعیان کاری ندارد.

از امام صادق(ع) پرسیدند: وقتی سفیانی خروج می­کند ما چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند:  مردان چهره خود را پنهان کنند. بر زنان و فرزندان مشکلی نیست و چون بر پنج شهر شام مسلط شد شما بسوی ولی امر خود حضرت مهدی(عج) کوچ کنید.[6]

سفیانی یک لشگر بسوی عراق و لشگر دیگری به سوی حجاز می­فرستد. لشگری که بسوی عراق می­رود در قرقیسیا با لشگری از کافران روبرو می­شود و جنگ بزرگی بین این دو گروه ستمگر در می­گیرد که به قولی صد هزار و به قولی دیگر شصت هزار کشته بر جای می­گذارد. این حادثه پدیده ای را بوجود می­آورد که تا آن هنگام چنین رخدادی برای زمینیان و آسمانیان بوجود نیامده و تا زمانی­که آسمان و زمین هست چنین اتفاقی نخواهد افتاد. کسی از آسمان طلوع می­کند و صدا می­زند: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین! بشتابید و خود را از گوشت ستمگران سیر کنید.[8]

امیر المومنین(ع) در خطبه­ای می­فرمایند:

سفیانی بخاطر بغض و کینه و عداوتی که با آل محمد(ص) دارد هر کس را بیابد که نام او محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر، موسی، فاطمه، زینب، مریم، خدیجه، سکینه و رقیه باشد به قتل می­رساند تا جایی­که افرادش را به شهرها می­فرستد و بچه­های کوچک و اطفال خردسال را پیش او جمع می­کنند و او دستور می­دهد تا روغن زیتون را به جوش آورند و آن بچه های کوچک به او می­گویند اگر پدران ما با تو مخالفت می­کنند گناه ما چیست؟ او اعتنا نمی­کند و هر کس که آن نامها را داشته باشد می­جوشاند.[9]
امام صادق علیه السلام فرمود: پیش از قیام قائم، پنج علامت و نشانه مهمّ در پیش خواهد بود.
یمنى، سفیانى، نداى آسمانى، قتل نفس زکیّه و فرورفتن[لشکر سفیانی در] زمین.(۱)
سفیانی (۲)، خسف بیدا
روایتى، به شدّت جنگ‌هاى سفیانى با ابقع و اصهب اشاره مى‌کند و همین جنگ‌ها موجب نابودى شام مى‌گردد.(۲) از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:
اولین سرزمینی که ویران می‌شود سرزمین شام است. شامیان در آن زمان زیر سه پرچم مختلف و متنازع با هم به جنگ و درگیری می‌پپردازند: پرچم ابقع - پرچم اصهب و پرچم سفیانی.
امّا لشکرى که به عراق مى‌فرستد صد و سى‌هزار نفر است و آنان تا مى‌توانند در عراق قتل و کشتار و خونریزى و غارت‌گرى و بى‌حیائى مى‌نمایند و سپس به طرف نجف اشرف و کوفه مى‌روند و هفتاد هزار دختر باکره را به اسارت مى‌گیرند، ولى پیش از آنکه به آنها دست درازى کنند سپاه یمانى و خراسانى مانند دو اسب مسابقه فرا مى‌رسند و اسیران را از آنها باز پس مى‌گیرند و آن چنان آنها را تار و مار مى‌کنند که حتّى یک نفر هم براى خبرگزارى نمى‌تواند از دست ایشان فرار کند.

و امّا لشکرى که بسوى مدینه مى‌فرستد «دوازده هزار نفر است» چون به مدینه رسیدند مدّت سه شبانه‌روز مدینۀ منوّره را تاراج و غارت مى‌نمایند و فساد و خرابى و خونریزى بى‌حدّ مرتکب مى‌شوند و بعد از خرابى و قتل و غارت متوجّه مکّۀ معظّمه مى‌گردند.
و در حدیث دیگری که در کتاب عقدالدّرر (ص73) آمده است:
سفیانی با پرچمی خروج می‌کند که هرکس آن پرچم را می‌بیند، شکست می‌خورد و می‌گریزد.
سند این خبر نیز ضعیف است و باید مانند حدیث پیشین با آن برخورد کرد.
در عقدالدّرر (ص71) از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
فتنه‌ای از دل سرزمین شام برانگیخته خواهد شد.
و آن (فتنه) سفیانی است که در صفحه 73 آن کتاب آمده است. سفیانی از جانب شهر دمشق از وادی‌ای به نام وادی یابس خروج می‌کند و از ابوهریره نقل شده است:
مردی از دل دمشق خروج می‌کند که نامش سفیانی است.
و در صفحه 27 آن کتاب آمده که سفیانی از وادی یابس خروج می‌کند.
اسمی که برای او در روایت‌ها ذکر شده است، عثمان بن عنبسة است و روایت‌هایی که این نام را ذکر کرده‌اند، بدون استثنا همه ضعیف هستند و این نام در هیچ حدیثی که سند معتبر داشته باشد، نیامده است و از آنجا که راویان ضعیف، هدفشان جعل و دروغ پردازی بوده، لذا احتمال می‌رود که این روایت‌ها نیز جعلی باشند به ویژه حدیثی وجود دارد که بیان می‌دارد مردم نام سفیانی را نمی‌دانند.
در کمال الدین با سند ضعیف به کوفی از عبدالله بن منصور نقل شده است که او گفت: از اباعبدالله (علیه السلام) در مورد نام سفیانی سؤال کردم، ایشان فرمودند:
با اسم او چکار داری؟ آنگاه که گنجهای مناطق پنجگانه شام (دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین) را به دست آورد، آنگاه منتظر فرج باشید.
عرض کردم آیا او نه ماه (پادشاهی) می‌کند فرمود:
نه، هشت ماه تمام حکومت می‌کند. نه یک روز بیشتر.

آنچنان که از روایات بر می‌آید نبرد قرقیسیا بر سر گنجی است که در ناحیه فرات پیدا می‌شود. ابن حماد به نقل از پیامبر از این گنج چنین گزارش می‌دهد: «فرات از کوهی از طلا و نقره پرده برمی‌دارد سپس بر سر آن جنگ می‌شود به طوری که از هر نه نفر، هفت نفر کشته می‌شود، پس اگر آن را درک کردید به آن نزدیک نشوید.»[۹]

در کتاب اللملاحم و الفتن از ابن کثیر نیز به نقل از پیامبر به پیدا شدن گنج اشاره شده‌است: «به زودی فرات از گنجی از طلا پرده برمی‌دارد، پس هر کس آن را یافت، نباید چیزی از آن بر گیرد.»[۱۰]

ابن حسام جونپوری نیز در کتاب البرهان به ماجرای کوه طلا در فرات اشاره دارد: «قیامت برپا نمی‌شود، مگر اینکه فرات کوهی از طلا را آشکار می‌سازد، مردم بر سر آن گنج به نبرد برمی‌خیزند و نه دهم آن‌ها کشته می‌شوند.»[۱۱]

نویسنده کتاب عصر ظهور در بحث از جنبش سفیانی چنین آورده‌است: «هدف اصلی سفیانی از جنگ عراق سلطه یافتن بر آن کشور و ایجاد مقاومت در برابر نیروهای ایرانی و زمینه‌سازان ظهور حضرت، که از مسیر عراق به سوی سوریه و قدس پیش می‌روند خواهد بود؛ ولی در راه عراق در اثر حادثه عجیبی جنگ قرقیسیا رخ می‌دهد و آن حادثه پیدا شدن گنجی در مجرای فرات یا نزدیک مجرای رود فرات است. به طوری که عده‌ای از مردم برای دست یافتن به آن، دست به تلاش می‌زنند و آتش جنگ بین آنها شعله‌ور می‌شود و بیش از ۱۰۰ هزار تن از آنها کشته می‌شوند و هیچ‌یک به پیروزی قطعی نمی‌رسند و به آن گنج دست نمی‌یابند. بلکه همگی از آن منصرف شده و به مسایل دیگر مشغول می‌شوند.»[۱۲]
شهر قرقیسا در نقشه‌های قدیمی (kerkisia) در سمت راست فرات در پایین محل اتصال رود خابور در نزدیکی شهر بصیره سوریه قرار دارد. این شهر امروزه از بین رفته و خرابه دیوارهای آن منطبق بر چاه‌های نفتی العمر
سپاه سفیانى از مدینه به قصد پیکار با حق و قتل حجت خدا، حضرت مهدی(عج)، تخریب کعبه و کشتار اهل حرم به سمت مکه، خارج می‏شود.

دشمنان اسلام از هر فرصتی برای ترویج باطل و شکست اهل حق بهره می گیرند.

آنان حتی برای رسیدن به آرزوهای نامشروع خود، از حربه دین بر علیه شخص امام مهدی علیه السلام استفاده می کنند.

«ابن حماد» می نویسد:

سفیانی ظاهری معنوی دارد.

رنگ چهره وی در اثر کثرت عبادت به زردی گراییده و مردم به او اعتقاد دارند. او تلاش ها و حرکت های خود را مذهبی و دینی جلوه می دهد.

روایات بسیاری در باره سفیانی وارد شده که او را به نفاق، بد سرشتی و دشمنی با خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله به ویژه با حضرت مهدی علیه السلام معرفی می کنند.

در روایت «ابی قبیل» آمده است:

سفیانی بدترین فرمانروایی است که ظهور کرده است. او از دانشمندان، علما و اهل فضل برای رسیدن به مقاصد شیطانی خود یاری می خواهد و هر کس امتناع ورزد، او را به قتل می رساند.

امام علی علیه السلام در مورد اعمال ضد انسانی سفیانی فرمود:

بدا به حال کوفه! سفیانی چه جنایاتی در آن انجام می دهد! به حریم شما تجاوز می کند، کودکان شما را سر می برد و ناموس شما را هتک حرمت می کند.

امام باقر علیه السلام نیز از برخی اهل مسجد خبر داد که با آن حضرت به دشمنی بر می خیزند. آن حضرت در این زمینه فرمود:

هنگامی که صاحب الامر علیه السلام بر طبق احکام الهی و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله حکم کند، گروهی از مسجد بیرون آمده و آهنگ مقابله و جنگ با آن حضرت را خواهند کرد. امام عصر علیه السلام نیز به یارانش دستور می دهد که این دینداران عالم نما را دستگیر کرده و به کیفر اعمالشان برسانند.

دشمنان حضرت امام زمان علیه السلام تبلیغات گسترده ای برای سرکوب قیام آن حضرت به کار می گیرند که در نتیجه آن، شناخت ارزش ها از ضد ارزش ها سخت و مشکل می شود. تبلیغات دروغین بر روح و روان مردم چنان پنجه می اندازد که قدرت تفکر و اندیشه و انتخاب از آنان سلب می شود. به همین جهت، هنگامی که امام ظهور می کند و احکام اصیل اسلام را با بلیغ ترین و منطقی ترین سخنان خود معرفی کرده و هدفش را بیان نموده و اصول اسلامی راعرضه می کند عده ای می گویند او دین جدید و کتاب نوینی آورده است.

دشمنان حضرت ولی عصر علیه السلام با همین شیوه به میدان مبارزه با حق و امام زمان علیه السلام خواهند آمد. طبق روایات، در اثر هجوم تبلیغاتی دشمن، ارزش ها آن چنان دگرگون جلوه می کنند که شناخت حق از باطل دشوار می شود. علی علیه السلام با اشاره به این وضعیت نابسامان فرهنگی فرموده است:

«وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فاضَ الکذْبُ وَاسْتَعمَلَت المَوَدَّةُ بِالّلسانِ و تَشاجَرَ النَّاسُ بِالقُلوبِ و صارَ الفُسوقُ نَسَباً وَ العِفافُ عَجَباً؛

راستی از میان رفته و دروغ شایع می شود. مردم در زبان باهم دوست و در دل با همدیگر دشمن هستند. به گناه افتخار می کنند و از پاکدامنی به شگفت می آیند.

در آن زمان، تشخیص حق از باطل و استوار ماندن بر مسیر الهی، امری آسان و سهل نیست. بدین جهت امام زین العابدین علیه السلام فرموده اند:

«مَن ثَبَّتَ عَلی مُوالاتِنا فی غَیبَةِ قائِمِنا اعطاهُ اللَّهُ اجرَ ألفِ شهیدٍ مِثلَ شُهداءِ بدر»

هر کس در ایام غیبت حضرت قائم علیه السلام بر ولایت ما اهل بیت استوار و ثابت قدم بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید همانند شهدای بدر را عنایت خواهد کرد.

رسول گرامی اسلام کسانی که در دین و ایمان خود در عصر ظهور ثابت قدم مانده و پاسبان ارزش ها هستند ستایش کرده و می فرماید:

پروردگارا، مرا به ملاقات برادرانم نایل گردان.. . چرا که پایداری آنان در حفظ دینشان، از کار کسی که در دل شب تاریک، شاخه پر تیغ گیاه قتاد را با کف دست خود هموار سازد و از کسی که پاره آتش را در دست خود نگه داشته سخت تر است.

آنان چراغ های هدایت در میان ظلمت فتنه ها هستند که خداوند متعال از هرگونه انحراف و کج روی آنان را مصون داشته و رهایی بخشیده است!

هم چنان که در دعای ندبه آرزوی چنین روزی را داریم:

«أین المنتظرُ لإقامَةِ الامَتِ و العِوَجِ، أینَ المُرتَجی لإزالَةِ الجَورِ و العُدوانِ، أینَ قاصمُ شَوکةِ المُعتَدینِ، أینَ هادِمُ أبنیةِالشِّرک والنِّفاقِ، أینَ مُبیدُ اهلِ الفُسوقِ و العِصیانِ و الطغیانِ، أینَ مبیدُالعُتاةِ و المَرَدَة، أینَ مستأصِلُ أهلِ العِنادِ و التَّضلیلِ و الألحادِ...»

کجاست آن  آقایی که انتظارش را می کشیم، اختلاف و کجی ها را به راستی آورد؟ کجاست آن که امید داریم اساس ظلم و عدوان را از عالم ریشه کن کند؟ کجاست آن که شوکت و اقتدار ستمگران را در هم بشکند؟ کجاست آن که بناها و تشکیلات شرک و نفاق را ویران کند؟

کجاست آن که اهل فسق، گناه و طغیان را از میان بردارد؟ کجاست آن که متکبران خودخواه و سرکش عالم را سر جایشان بنشاند؟

کجاست آن که معاندان و گمراه کنندگان خلق و ملحدان را عاجز و درمانده سازد؟

 

ضدمسیح-دجال کیست؟

۱۵۰ بازديد

سید محمّد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجّال را با استفاده از روایات برمی‏شمارد، در بررسی این ویژگی‌ها می‌نویسد: ‬ بی تردید، اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچیک از آن‌ها را نمی‌توانیم بپذیریم و نمی‌شود آن‌ها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آن‌ها اخبار واحدی می‌باشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرف‏نظر کنیم می‌بینم که در این روایات مطالبی اعجازآمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلاً گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست. با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست. یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است.یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و می‌نویسد: ریشه داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که درباره‌اش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است.

در برخی از سیستم‌های اعتقادی مسیحی عیسی مسیح در بازگشت دومش به زمین ظاهر خواهد شد تا شخصی (موجودی) به نام ضدمسیح را نشان دهد

معادل یونانی دجال، آنتی‌کرایست (antichristos) و معادل فارسی آن، ضدمسیح است.

در سرتاسر اناجیل اربعه و ملحقات آن برای واژه دجّال جایی جز رساله یوحنّا پیدا نمی‌کند و مقصود از دجّال را کسی می‌داند که با مسیح(ع) مقاومت وضدّیت می‌کند

در نامه اول یوحنا آمده‌است: «دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند آن دجال است که پدر و پسر را انکار می‌کند».

درباره سرانجام کار دجال، باورهای مشترکی نیز در متون مقدس وجود دارد. بر این اساس پس از آنکه دجال  در پهنه عالم به فساد می‌پردازد، عیسی(ع) از سوی خداوند نازل می‌شود و او را به قتل می‌رساند.

در یکی دو قرن پیش از میلاد مسیح و در طول قرن اول انتظار ظهور منجی یا مسیحایی از نسل داوود، در میان قوم یهود شدت تمام گرفته بود و به اشکال و صور گوناگون جلوه‌گر می‌شد. در نظر نخستین پیروان عیسی و مسیحیان اولیه، عیسی انسانی بود برگزیده خدا، مسیحای موعود و منتظر که گناهان همه گناهکاران را بر خود گرفت، آزار دید، مصلوب شد و روز سوم از گور برخاست و به آسمان صعود کرد و به زودی «رجعت» خواهد کرد. اوست که باید جهان را از ظلم و فساد پاک کند، بندگان خدا را از غلبه‌ نیروهای شیطانی رهایی بخشد و راه رستگاری نهایی را بگشاید.

رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهایی، واقعه‌ای است ناگهانی و هیچ علامتی از وقوع آن خبر نمی‌دهد: 

[۱۵]

 

[۱۶]

 

[۱۷]

این درحالیست که خبرنگار البرز درپیگیریهای خود به سرنخ هایی برای استفاده ابزاری از این نوزاد ناقص الخلقه دست یافته است .

 


این پیگیریها حاکیست نوزاد مذکور  در چین و ازیک پدر و مادر اهل این کشور بطور ناقص متولد شد.

 

 

 


تولد این کودک منجر به بروز ترس درمیان این خانواده چینی میگرددتااینکه با پیشنهاد قابل توجهی ازسوی یک صهیونیست مواجه میشوند.

 


این یهودی با پیشنهاد کلانی اقدام به خرید نوزاد مذکور و انتقال وی به اسرائیل مینماید.
کودکی که هم اکنون در برزخ مرگ و زندگی دست وپنجه نرم میکند به ابزاری برای تحقق آرمانهای صهیونیست مبدل شده است.

 

«کمرهای خود را بسته، چراغ‌های خود را افروخته بدارید... مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی‌برید پسر انسان می‌آید»؛ 

[۱۸]

«ملکوت خدا با مراقبت نمی‌آید... زیرا چون برق که از یکجانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان می‌شود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود»؛ 

[۱۹]

«در لحظه‌ای، در طرفةالعینی، به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا کرنا صدا خواهد داد و مردگان بی‌فساد برخواهند خاست و ما متبدل خواهیم شد»

سپس مسیح با سپاهی از فرشتگان از آسمان فرود می‌آید، دو حیوان عجیبی که نمودار قدرت‌های شیطانی حاکمند و جهان را به فساد کشیده‌اند و نیز دجال و پیروانش مغلوب و نابود می‌شوند، دجال در دریای آتش افکنده می‌شود و پرندگان از خون و گوشت جباران و بدکاران سیر می‌شوند. 

[۳۹]

 

[۴۰]

 چون قدرت‌های شیطانی نابود شدند، شیطان خود به زنجیر کشیده می‌شود و ۱۰۰۰ سال در قعر هاویه محبوس می‌ماند. 

[۴۱]

 در این ۱۰۰۰ سال شهیدان زنده می‌شوند و مسیح بر جهان حکومت می‌کند و صلح و خیر و برکت در جهان برقرار می‌گردد. رنج و بیماری و مرگ نیست، ماه چون خورشید تابناک و خورشید ۷ بار از ماه تابناک‌تر می‌گردد.

چنانکه گفته شد، در مواردی از کتاب عهد جدید وقوع آخرالزمان و رجعت عیسی امری است ناگهانی و کسی را از آن خبر نیست. ولی در موارد دیگر این تحول امری است تدریجی و تکاملی که هم‌اکنون آغاز شده است، همچون افتادن دانه در خاک و رشد و نمو گیاه و به ثمر رسیدن آن در پایان این سیر و جریان. عیسی خود این سیر تکاملی را به صورت تمثیل‌هایی باز گفته است: «ملکوت خدا مانند کسی است که تخم بر زمین بیفشاند و شب و روز بخوابد و برخیزد و تخم بروید و نمو کند، چگونه او نداند؛ زیرا که زمین به ذات خود ثمر می‌آورد. اول علف، بعد خوشه، پس از آن دانه کامل در خوشه؛ و چون ثمر رسید فوراً داس را به کار می‌برد، زیرا که وقت حصاد رسیده است؛ و گفت به چه چیز ملکوت خدا را تشبیه کنیم و برای آنچه مثل بزنیم؟ مثل دانه خردلی است که وقتی‌که آن را در زمین کارند کوچک‌ترین تخم‌های زمینی باشد. لیکن چون کاشته شد می‌روید و شاخه‌های بزرگ می‌آورد، چنانکه مرغان هوا زیر سایه‌اش می‌توانند آشیانه گیرند»

دجال در احادیث اسلامی به باور مسلمانان سنی و شیعه موجودی ست که چشم راستش کور است و مانند حبه انگور برآمده است.[۲] در باور شیعیان بر اساس حدیثی از علی بن ابی طالب چشم سالم دجال به وسط پیشانی‌اش آمده است؛ در جلو و عقب کاروان دجال کوه‌هایی از دود حرکت می‌کنند که مردم در قحطی‌های سخت انتظار غذا در آن کوه‌ها را دارند؛ همه رودخانه‌هایی که در مسیر دجال قرار می‌گیرند خشک می‌شوند و مطابق این حدیث او با صدایی بلند مردم را صدا می‌کند که «ای دوستان من به سمت من بیایید، من ارباب شما هستم که به شما دست و پا و غذا داده‌ام»

دجال فردی با یک چشم و صورتی کریه و موهایی تابداراست

تا زمان ظهور دجال او در جزیره‌ای در اقیانوس هند به سر می‌برد که از آن صدای موسیقی به گوش می‌رسد.

با توجه به روایات شیعه و اهل سنت؛ یک چشم دجال، کاملاً کور و چشم دیگر، نابینای نسبی است. برجستگی و از حدقه درآمدن، ویژگی چشم راست دجال، و درخشش همانند ستاره، ویژگی چشم چپ او می‌باشد.

ریشه لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق می‌شود که او بیشتر مناطق جهان را درمی‏نوردد و تحت سلطه خود درمی‬ ‏آورد.

لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم می‌گذارد گنج‌های طلا نیز با او همراه است.

در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنه دجّال، فتنه‌ای بزرگ و بی‌مانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم (ص) در یکی از خطبه‌های خود می‌فرماید: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّها لَمْ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ أَعْظَمُ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجّالِ وَ إِنَّ اللّهَ تَعالی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّا إلاّ حَذَّرَهُ أُمَّتَهُ.... [۸] ای مردم! بر روی زمین فتنه‌ای بزرگ‌تر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است.

إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ نَبِیٌّ إِلاّ وَ قَدْ أَنْذَرَ الدَّجّالَ أُمَّتَهُ. [۱۰] هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است.

یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و می‌نویسد: ریشه داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که درباره‌اش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است

نویسنده کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) نیز پیش از بررسی روایات مربوط به دجّال، می‌نویسد: نگارنده در مورد دجّال به نتیجه قطعی نرسیده است؛ زیرا روایاتی که در مورد دجّال نقل شده، غالباً مورد اعتماد نیستند و در ضمن آنها مطالبی هست که یقیناً جعلی هستند و متن آنها گواه است بر اینکه سخن معصوم نیست. در این حدیث‌ها ذوق و قریحه جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است و آنچه از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده در میان احادیث جعلی دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بسیار دشوار می‌نماید

در یکی از احادیث نبوی، دجّال این‌گونه توصیف شده است: ‬ إِنِّی قَدْ حَدَّثْتُکُمْ عَنِ الدَّجَّالِ حَتّی خَشِیتُ أَنْ لاتَعْقِلُوا، إِنَّ مَسِیحَ الدَّجّالِ رَجُلٌ قَصِیرٌ أَفْحَجُ، جَعْدٌ، أَعْوَرُ مَطْمُوسُ الْعَیْنِ لَیْسَتْ بِناتِئةٍ وَ لاحَجْراءَ فَإِنِ الْتَبَسَ عَلَیْکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ وَ إِنَّکُمْ لَنْ تَرَوْا رَبَّکُمْ حَتّی تَمُوتُوا. [۱۶]

من درباره دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن را درک نکنید. مسیح دجّال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصله‏دار و مویی پیچان (مجعد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلّی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه می‌شود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمی‌بینید تا اینکه از دنیا بروید.

چنانکه پیش از این بیان شد، با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت در این زمینه دجال نقل شده است، در اصل وجود آن چندان تردیدی وجود ندارد، ولی برخی از مشخصات و ویژگی‌هایی که در بعضی از روایات؛ همچون روایت اخیر، برای این موجود بیان شده است، چندان قابل پذیرش نیست و چه بسا که برخی از این مشخصات؛ همچون شهر و محل خروج و یا ویژگی‌های غیرمعقول، از منابع یهودی یا اسرائیلیات داخل روایات اسلامی شده باشد.

در مورد سرانجام دجال و اینکه او به دست چه کسی نابود می‌شود، با دو دسته روایت روبه‏‬ رو هستیم. در دسته‌ای از روایات تأکید شده است که دجّال به دست حضرت مهدی (ع) کشته می‌شود و در دسته‌ای دیگر از روایات از حضرت عیسی (ع) به عنوان کشنده دجال یاد شده است.

با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل‌سنت نقل شده است، در اصل خروج موجودی به نام «دجال» در آخرالزمان تردیدی نیست؛ موجودی که با هم در آمیختن حق و باطل مردم را به گمراهی می‌کشاند و گروه زیادی را با خود همراه می‌کند.

بسیاری از روایاتی که در آنها ویژگی‌های عجیب و غریب و خارق‌العاده‌ای برای دجال برشمرده شده است، از نظر سند ضعیف هستند و چندان نمی‌توان به آنها اطمینان کرد.

واژه یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ» و «فریب» مشتق شده و دلیل نام‏گذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری می‌کند و این کار از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست.

دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام می‌خوانند که او با کفرش مردم را می‌پوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش می‌پوشاند یا اینکه حق را با باطل می‌پوشاند.

مَنْ أَنْکَرَ خُرُوجَ الْمَهْدِیُّ فَقَدْ کَفَرَ بِما أُنْزِلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَنْکَرَ نُزُولَ عِیسَی فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنَ أَنْکَرَ خُرُوجَ الدَّجّالَ فَقَدْ کَفَرَ.هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است.

چندیست خبر تولد نوزادی عجیب الخلقه با خصوصیات دجال آخرالزمان توسط محافل و خبرگزاریهای اسرائیلی منتشر شده است ، عکسهای این نوزاد یک چشم! در بسیاری از سایتهای و وبلاگهای پیگیر مسئله آخرالزمان بصورت گسترده ای پخش گردیده و با توجه به اینکه خروج دجال در ادیان بزرگ مورد اشاره قرار دارد ، این خبر در بخش قابل توجهی از جهان مخاطبان خود را در نوعی از حیرت همراه با انکار فرو برده است.

طفل بیچاره نیز مبتلا به یک ناهنجاری شدید مغزی به نام هولوپروزانسفالی و یک نوع خاص از این بیماری به نام سیکلوپیا است. این بیماری سال ها است که شناخته شده است و کودکان مبتلا به سیکلوپیا تا سال اول عمرشان می میرند. زیرا سیکلیریدیا ناهنجاری بسیار شدیدی می باشد. اگر به نوزاد توجه کنید می بینید که اینتوبه است.

مسیحیان دجال را «مسیح کذاب و دروغین » می دانند که دشمن وضدمسیح (3) است. قاموس کتاب مقدس (صفحه 460) دجال را اسم عام و دجال و دجالان را کسانی می داند که تجسم مسیح را تکذیب می کنند. 

«اسبغ بن نباته » از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائدبن صید» است و شقی کسی است که او را تصدیق کند و سعید کسی است که او را تکذیب کند

چشم راستش از اصل خلقت ندارد به طوری که گودی حدقه اش نیست و دیگری که در پیشانیش است، مانند ستاره صبح می درخشد

 به نظر می‌رسد که اعتقاد به ظهور دجال ریشه در یهودیت داشته باشد. بازتاب اسلامی این پدیده را می‌توان  در شخصیت «الدجال»یافت، که تأثیر آشکاری در الهیات، هنر، ادبیات و سیاست دارد.در این جستار کوشش بر آن بوده است که برخی ابعاد مختلف ضد مسیح مورد بررسی قرار گیرد.

ضد مسیح (Anti Christ)

او فرزند شیطان است، اما تا ظهور مسیح به صورت عادی در میان مردم زندگی می کند. فردی متمول با ظاهری آراسته، و اهل سوریه است. بین 30 تا 50 سال سن دارد. نماد او عدد 666 ـ سمبل شیطان ـ است. عضو برجستة اتحادیة اقتصادی اروپا، ای.ای.سی (EEC)، است و در اقتصاد و سیاست جهانی نقش مؤثری به دست می آورد.

پیش از فاش کردن چهرة واقعی اش مدتی در یکی از کشورهای مصر، سوریه، عراق، ایران یا یونان حکومت خواهد کرد. اقتصاد جهانی را به انحصار خویش در می آورد، و به قدری محبوب می شود که بعضی او را مسیح خواهند پنداشت.

ضد مسیح (دجال) برای مخالفت با مسیح آماده می شود. و در آینده ای نزدیک خروج می کند. زمان خروج او دقیق و مشخص است. با ظاهری شیطانی (دیو صورت یا اژدها مانند) از میان دریاها بیرون می آید، بر اسراییل (فلسطین) مسلط می شود. و در اورشلیم ادعای خدایی خواهد کرد. او شیطان را می پرستد. و جواهرات گران قیمت نثارش می کند. پذیرش حکومت ضد مسیح از طرف اسراییل و دیگر ملت ها که ترس از عاقبت خود در کنار گذاشته و به دنبال خوشی و شادی هستند، برابر است با شروع مصائب مردم زمین. مردم در عذاب خواهند بود، زیرا حکومت او را پذیرفته و بت ها و شیطان را می پرستند.

در پیشگویی های صهیونیزم مسیحی حقیقت به ظرافت تحریف شده است. خاصه وقتی با ادبیات آخرالزمانی اسلامی و شیعی مقایسه شود، آشکارتر می شود. از این رو مطالعة تطبیقی آموزه های پایان جهان در حوزة ادیان و فرق مذهبی و نقد و تحلیل هریک ضروری می نماید. که ورود به آن فرصتی دیگر می طلبد.

اما آنچه در این مختصر قابل ذکر است اینکه دوست و دشمن تقریبا به یک اندازه از منجی سخن می گویند. و حرف «موعود» کاملاً بر سر زبان ها افتاده است. و آنچه به تازگی گفته می شود، نزدیکی ظهور است. زمانی بسیار نزدیک. توجه به وضع جهان علاوه بر علایم سنتی ظهور منجی که در متون دینی آمده، نشانه های مدرن ظهور را مشخص می کند که بزرگ ترین آنها «امکان جهانی شدن» اقوام و ملل و کم رنگ شدن مرزهای سیاسی کشورها به لحاظ رواج تکنولوژی ارتباطات در کل عالم است که به عنوان بستر حکومت جهانی منجی ارزیابی می شود.

ادعاى ربوبیت مى‌کند، ابن ماجه به سندش از رسول خدا(ص) نقل مى‌کند که درباره صفت دجال فرمود: او مى‌گوید من پروردگار شما هستم.

دجال، همان شیطان است: احتمال دیگرى که در مورد دجال داده شده اینکه او همان شیطان «ابلیس» است که از خداوند متعال درخواست کرد تا روز قیامت زنده مانده و به او مهلت داده شود و خداوند متعال نیز به او مهلت داد و در برخى از روایات آمده است که قتل او در روز و وقت معلوم که همان وقت ظهور است به دست امام مهدى(عج) خواهد بود.

دجال، همان سفیانى است: احتمال دیگرى که در رابطه با دجّال وجود دارد آن است که او همان سفیانى است که در روایات شیعه به خروج او در آخر الزمان تأکید فراوان شده است و بر این ادعا گرچه شواهدى در روایات به چشم مى‌خورد، زیرا روایاتى که در مصادر حدیثى شیعه اشاره به دجال شده قابل انطباق بر سفیانى است، ولى این احتمال ضعیف است؛ زیرا بیشتر صفاتى که براى دجال ذکر شده منطبق بر سفیانى نیست.

غالب احادیث دجّال از کعب الاحبار یهودى الاصل رسیده است

واژه المسیح الدجال (در عربی به معنی مسیح دروغین) 400 سال پیش از اسلام برای ترجمه (‌Mšīḥā Daggālā‌)‌ از سریانی به عربی استفاده شده است؛ که معادل یونانی دجال(antichristos) به معنای "ضدمسیح" می‌باشد

واژه‌ی دجّال در زبان عِبری و درآموزه‌های یهودی به معنای «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژه‌ی «دج:دشمن، ضد» و «آل: خدا»(1) تشکیل شده است. واژه‌ی دجّال در الهیات مسیحی، به معنای ضد مسیح«Antichrist» می باشد. از منظر الهیات مسیحی دجّال کسی است که در آخرالزمان ظهور می‌کند و پرچم ضدیت و دشمنی با تمام آموزه‌های عیسی مسیح را بر می افرازد. به علاوه عدّه‌ای از اندیشمندان مسیحی بر این باورند که دجّال شخصی خاص و دشمن برجسته‌ی مسیح است. برخی دیگر دجّال را مجموعه‌ی کامل کسانی می‌دانند که با عیسی مسیح مخالفند.

 بنابراین بنیان‌های اصلی فتنه‌ی دجّال را تا بدین جا می‌توان چنین برشمرد:‌

1- خونریزی عمومی و قتل عام ملت‌ها.

2- ثروت‌طلبی و چپاول اموال و ثروت‌ها.

3- ادعای خدایی و ربوبیت.