There's a feeling I get when I look to the west,
And my spirit is crying for leaving.
In my thoughts I have seen rings of smoke through the trees,
And the voices of those who stand looking.
وقتی به غرب نگاه می کنم، حسی به من دست میدهد
و روحـم برای ترک [جسمم] فریاد می کشد
در افکارم، حلقه های دود را در بین درختان دیده ام
و صدای کسانی را شنیدم که ایستاده بودند و تماشا میکردند
And as we wind on down the road
Our shadows taller than our soul.
There walks a lady we all know
Who shines white light and wants to show
How everything still turns to gold.
And if you listen very hard
The tune will come to you at last.
When all are one and one is all
To be a rock and not to roll.
و همانطور که به تدریج به انتهای جاده نزدیک میشویم
سایههایمان بلندتر از ارواحمان، قد میکشند
آنجا، بانویی قدم میزند که همهمان میشناسیمش
بانویی که با نوری سفید میدرخشـد و میخواهد نشانمان دهد
که چطور همه چیز هنوز هم به طلا تبدیل میشوند
و اگر با دقت گوش دهی
نغمه بالاخره به گوشات میرسد
وقتی یکی برای همه و همه برای یکی شوند
سنگ باشند و نغلتند (استوار باشند و متزلزل نشوند)
- ۰ ۰
- ۰ نظر