حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)

۱۵۰ بازديد

حافظ -پخش صوتی غزل با صدای موسوی گرمارودی
نسب پیامبر مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جانب پدر بدین قرار است: عبدالله بن عبدالمطلب‌ بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بـن لوئی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن‌ مضر‌ بن نزار بن معد بن عدنان و مادر ایشان «آمنه» دختر‌ «وهب‌ بـن عـبدمناف بن زهره بن‌ کلاب‌» بود که پس از واقعه حفر زمزم، و پس از آن که «عبدالمطلب» برای رهایی عبدالله از کشته شدن‌ صد‌ شتر‌ فدیه داد به عقد عبدالله درآمد.

نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نسل حضرت ابراهیم و آدم ابوالبشر (علیهماالسّلام) است. ابن بابویه به سند معتبر از جابر انصاری روایت کرده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند:من از همه کس بآدم شبیه ترم و ابراهیم از نظر قیافه و اخلاق از همه کس بیشتر بمن شبیه است. 

[۲]

[۳]

[۴]

اجداد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا ابراهیم (علیه‌السّلام) حدود ۳۰ نفر و تا حضرت نوح (علیه‌السّلام) قریب ۴۰ نفر و تا حضرت آدم ابوالبشر (علیه‌السّلام) ۴۹ نفر می‌باشند؛

[۵]

[۶]

 که از «عدنان» به بالا، هم در اسامی آنها و هم در عدد آنان اختلاف زیادی است. 

[۷]

[۸]

[۹]

[۱۰]

[۱۱]

 «عدنان» بیستمین جد آن بزرگوار است که مورخین بدون اختلاف، نسب آن حضرت را تا به وی این گونه ذکر کرده‌اند: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن‌هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. پیـامبر اسـلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی به اجدادشان اشاره کرده و می‌فرمایند: «اذا بلغ نسبی الی عدنان فامسکوا» یعنی هرگاه نسب من به عدنان رسید متوقف شوید و از ذکر اجداد جلوتر خودداری کنید. 

[۱۲]

[۱۳]

 لذا اکثر مورخین هم، اجداد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را از عدنان، جد بیستم رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ضبط کرده‌اند. 

[۱۴]

مسعودی در «التنبیه و الاشراف» می‌نویسد: «اینکه نسب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را از معد بن عدنان جلوتر نبردیم برای این است پیامبر که از این کار نهی کرده و فرموده نسب‌شناسان دروغ گفته‌اند. همچنین از معد تا اسماعیل بن ابراهیم در شمار و نام کسان اختلاف بسیار است و آن چه مسلم و بی‌خلاف است نسب ایشان تا معد بن عدنان است.» 

[۱۵]

بنابراین از عدنان به بالا تا برسد به حضرت آدم ابوالبشر (علیه‌السّلام)، هم در عدد و هم در نام اجداد پیامبر اختلاف فراوانی در روایات و تواریخ دیده می‌شود و شاید یکی از جهاتی هم که سبب شده تا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داده‌اند از ذکر بقیه آنها خودداری شود همین جهت باشد. در حدیثی از آن حضرت نقل شده که فرمودند: «کذب النسابون؛ نسب‌شناسان دروغ گفته‌اند.» 

[۱۶]

[۱۷]

[۱۸]

 و بدین ترتیب آن حضرت در مقام تکذیب اهل انساب بر آمده‌اند. از‌ ام سلمه همسر پیمغبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده که از پیمغبر خدا شنیدم که فرمود عدنان پسر ادد بن زند بن یری بن اعراق الثری بوده است. در ادامه حدیث چنین آمده است که: زند همان همیسع و یری همان نبت و اعراق الثری همان اسماعیل پسر ابراهیم (علیهما‌السّلام) است

نسب پیامبر از طرف مادر؛ بدین شرح است: آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب از تیره بنی‌زهره و از قبیله قریش. 

[۲۳]

[۲۴]

 نسب پدری و مادری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عبد مناف جد سوم و کلاب جد پنجم ایشان به هم می‌پیوندد. پدر آمنه یعنی وهب ‌بن عبدمناف بن زهره، رئیس و سرور بنی زهره بود و

[۲۵]

[۲۶]

[۲۷]

[۲۸]

 مادرش بُرّه دختر عبدالعزی از خاندان بنی‌عبدالدار بود. 

[۲۹]

[۳۰]

[۳۱]

[۳۲]

[۳۳]

[۳۴]

 آمنه به لحاظ شرف و پاکدامنی، سالار زنان بنی زهره بود به طوری که او را برترین عقیله قریش دانسته‌اند.

[۳۵]

[۳۶]

[۳۷]

 گفته‌اند آن‌گاه که داشتن دختر برای اعراب مایه ننگ و شرم‌ساری بود، آمنه در میان قوم و خاندان خود احترام ویژه‌ای داشت. 

[۳۸]

← ایمان اجداد پیامبر

پدر‌، مادر، اجداد و جدات آن حـضرت هـمه و همه مسلمان و مومن‌ بوده‌ و نطفه نورانی وی در هیچ صلب و رحم مشترک میان‌ کفر و اسلام و ایمان و شرک قرار نگرفته است. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نسل اسماعیل‌ ذبیح و فرزند‌ ابراهیم‌ خلیل و از سلاله حضرت آدم ابوالبشر است.

در این که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شهر مکه متولد شدند همه منابع تاریخی اتفاق دارند اما در تعیین مکان دقیق تولد دو قول وجود دارد؛

۱. بر پایه گزارش‌های تایید شده و مشهور، آمنه پس از ازدواج به خانه عبدالله در شعب بنی‌هاشم منتقل شد که بعدها به شعب ابی‌طالب یا شعب علی معروف گشت

[۱۱۵]

 و فرزند خود را همان جا در مکانی که بعدها مولد النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نام گرفت‌ به دنیا آورد؛ 

[۱۱۶]

[۱۱۷]

[۱۱۸]

[۱۱۹]

 که بعدها رسول خدا آن را به عقیل بن ابی‌طالب بخشید، و فرزندان عقیل آن را به محمد بن یوسف ثقفی فروختند و محمد بن یوسف آن را جزء خانه خویش ساخت و به نام او مشهور گردید. در زمان‌ هارون، مادرش خیزران آن جا را گرفت و از خانه محمد بن یوسف جدا کرد و در آن جا مسجدی ساخت و بعدها به صورت زیارتگاهی در آمد، اما وقتی که وهابیون در حجاز تسلط یافته و مکه را گرفتند و قبور ائمه دین و بزرگان اسلام را در مکه و مدینه ویران کردند، آنجا را نیز ویران کرده و بصورت مزبله و طویله‌ای در آوردند. تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‌ای بنا کنند که امروزه به نام «مکتبة مکة المکرمه» شناخته می‌شود. 

[۱۲۰]

[۱۲۱]

۲. قول غیر مشهور دیگری وجود دارد که ولادت آن حضرت را در خانه‌ای در نزدیکی کوه صفا دانسته است

شاید یکی از پراختلاف‌ترین مسائل تاریخ زندگانی پیغمبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسی بخواهد همه اقوال را در این باره جمع آوری کند به بیش از ۲۰ قول می‌رسد. مقریزی بیشتر این قول‌ها را در این باره جمع آوری کرده و در کتاب خود امتاع الاسماع آورده است. 

[۱۲۳]

 ولی مشهور نزد محدثین شیعه آن است که آن حضرت در روز جمعه ۱۷ ربیع الاول «عام الفیل» (سالی که ابرهه به قصد تخریب خانه کعبه لشـکرکشی کرد ولی به‌ هدف‌ خود‌ نرسید و دچار عذاب الهی شد) در شهر مقدس مکه معظمه متولد گردید. اما اکثر علمای عامه ولادت پیغمبر را در را در روز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول دانسته‌اند. 

[۱۲۴]

[۱۲۵]

 همچنین مشهور آن است که ولادت‌ آن‌ حضرت، نزدیک طلوع صبح جمعه بـوده اسـت. مرحوم ثقة الاسلام کلینی با اهل سنت در تاریخ ولادت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم‌عقیده است و ۱۲ ربیع الاول را اختیار کرده

[۱۲۶]

 که مرحوم مجلسی احتمال تقیه را در آن داده است. 

[۱۲۷]

 به هر حال سال دقیق ولادت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معلوم نیست. ابن هشام و برخی دیگر، ولادت ایشان را در عام الفیل نوشته‌اند. اما مشخص نیست عام الفیل به طور دقیق چه سالی بوده است. ولی از آنجا که تاریخ‌نویسان، درگذشت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در سال ۶۳۲م نوشته‌اند و او هنگام وفات ۶۳ ساله بوده، می‌توان تولد پیامبر را بین ۵۶۹ تا ۵۷۰ میلادی حدس زد. 

[۱۲۸]

 البته برخی منابع زمان حمل را در یکی از ایام تشریق یعنی یازدهم یا دوازدهم یا سیزدهم ماه حج دانسته‌اند. 

[۱۲۹]

 به همین علت گفته‌اند: چون مدت حمل بطور طبیعی انجام شده و اعجازی در این باره نقل نشده، قول به ولادت در ماه رمضان صحیح‌تر از ربیع الاول است.

در اکثر منابع مهم حدیثی و تاریخی اهل سنت، روایاتی نقل شده است مبنی بر اینکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در دوران جوانی مدتی گوسفندچرانی می‌کرده‌اند. مثلا بخاری در کتاب صحیح خود از ابو هریره روایت کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «ما بعث الله نبیا الا راعی الغنم، قال له اصحابه و انت یا رسول الله؟ قال: نعم، و انا رعیتها لاهل مکه علی قراریط؛ خداوند پیغمبری نفرستاد جز گوسفندچران (جز اینکه گوسفند چرانی می‌کرد) اصحاب آن حضرت عرض کردند: شما نیزای رسول خدا؟ فرمود: آری، من نیز برای اهل مکه در برابر چند قیراط گوسفند چراندم!»

[۵۶۹]

 نظیر این روایت در کتاب‌های دیگر حدیث و سیره روایت شده و از آنجا که این روایات در نظر بسیاری از اهل سنت مورد قبول واقع شده و نتوانسته‌اند در سند و یا متن آنها تردید کنند اصل مطلب را پذیرفته و با سخنانی عارفانه و فیلسوف‌مآبانه درصدد توجیه آن بر آمده‌اند. در منابع شیعی هم روایاتی در این باره وجود دارد، اما به نسبت کمتر، که از لحاظ متن و سند مورد خدشه واقع شده‌اند.

[۵۷۰]

[۵۷۱]

یکی از اخبار کذب دال بر شبانی پیامبر برای مکیان، داستانی موهن در تاریخ طبری است که با عصمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تعارض بوده و در جهت خدشه به شخصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جعل گردیده است. در این گزارش جعلی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گوید: من آهنگ انجام کاری از کارهای زمان جاهلیت نکردم جز دو بار و پس از آن دیگر آهنگ کار بدی نکردم، تا وقتی که خدای (عزّوجلّ) مرا به رسالت خویش مفتخر ساخت، و داستان بدین گونه بود که در یکی از شب‌ها به پسرکی از قریش که در قسمت بالای مکه با من گوسفند می‌چرانید گفتم: چه خوب بود اگر تو از گوسفندهای من مواظبت می‌کردی تا من به مکه بروم و همانند جوان‌های مکه شبی را به شب‌نشینی و قصه‌گوئی‌های شبانه بگذرانم؟... در آن شب صدای دف و مزمار شنیدم و به تماشا نشستم ولی خداوند گوشم را بست و به خواب رفتم و بخدا سوگند جز تابش خورشید چیز دیگری مرا بیدار نکرد

ترور شخصیت نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، یکی از نقشه‌های شوم اعراب مشرک جاهلی و دنباله‌روهای آنان در برابر دعوت توحیدی آن حضرت در طول تاریخ بوده و هست. چنانکه به تصریح قرآن، آن حضرت را ساحر، 

[۷۳۲]

[۷۳۳]

[۷۳۴]

 مجنون، 

[۷۳۵]

[۷۳۶]

[۷۳۷]

 کذاب، 

[۷۳۸]

[۷۳۹]

 سفیه

[۷۴۰]

 و... نامیدند. موضوع اجیر شدن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مراحل مختلف زندگانی آن حضرت، از سوی سیره‌نویسان در منابع مختلف مطرح شده است. اجیر شدن حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در دوران نوجوانی و جوانی پیامبر و قبل از بعثت مطرح گردیده و بعد از بعثت ایشان هیچ گزارشی درباره اجیر شدن ایشان در تاریخ نیامده است.

یکی از نکات مهم در تحلیل تاریخ زندگانی پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تاریخ زندگانی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خصوص تا قبل از بعثت ایشان آکنده از تناقض‌گویی منابع تاریخی و نقل‌های متفاوت و اخبار ضعیف است که احتمال دخل و تصرف‌ و نفوذ اسرائیلیات را در تاریخ زندگانی آن حضرت تقویت می‌نماید.

اما موضوع اجیر شدن نبی مکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مشخصا در دو زمینه خاص در اکثر منابع تاریخی وارد شده است. اولین مسئله ماجرای اجیر شدن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ماجرای شبانی برای قریش است. دومین مسئله ماجرای اجیر شدن نبی اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در کاروان تجاری خدیجه (سلام‌الله‌علیهم) است.

به نظر می‌رسد که ماجرای اجیر شدن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) توسط اشراف مشرک مکه برای شبانی در برابر بهایی بسیار‌اندک و موضوع اجیر شدن ایشان در کاروان تجاری، یکی دیگر از دروغ پردازی‌های دشمنان ایشان در جهت خدشه نمودن به شخصیت عظیم ایشان و کاستن از شان و جایگاه اجتماعی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. یک سوال اساسی که در این بین به ذهن خطور می‌کند این است که اجیر شدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چه تعارضی با شان و شخصیت ایشان دارد؟ برای رسیدن به درک صحیح از موضوع اجیر شدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جایگاه اجتماعی ایشان و تصدیق یا تکذیب این گونه اخبار باید این موضوع را در ظرف زمانی و مکانی خاص به خود دید.

← شبانی پیامبر اسلام

یکی از افترائاتی که از سوی افراد شهره در وضع و جعل اخبار، به رسول‌ اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت داده شده، موضوع اجیر شدن ایشان برای چوپانی و شبانی مشرکان مکه است. محدثان و تاریخ‌نگاران نیز با پذیرش و تایید این اخبار، از این ماجرا، اصلی کلی ساخته و پرداخته‌اند که بنابرآن گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالی باید دوره‌ای از عمر خویش را به شبانی بگذرانند تا برای تصدی امر خطیر رسالت ‌شایستگی یابند!

حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سن ۲۵ سالگی برای بار دوم در سفری تجاری عازم شام شد. 

[۸۱۰]

 این سفر چهار سال و نه ماه و شش روز پس از فجار چهارم روی داد. بر اساس منابع حدیثی و تاریخی حضرت‌ محمد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در دوره جوانی با سرمایه‌ حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیهم) به تجارت مـشغول‌ بوده و در طی سفرهای تجارتی آن حضرت، وقایعی رخ می‌داد که نشان از شان و منزلت والای او داشت‌ و بدین‌ وسـیله‌، راهـبی نـشانه‌های نبوت را در او یافت و به بعثت و ظهور او‌ مژده‌ داد.

۱. ابن بابویه به سند معتبر از جابر انصاری روایت کرده است که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: حق تعالی به زبان هر پیغمبری بشارت مرا به قوم ایشان داده است، و در تورات و انجیل نام مرا بسیار یاد کرده است... در تورات مرا احید نامید زیرا که به توحید و یگانه پرستی خدا جسدهای امت من بر آتش جهنم حرام گردیده است، و در انجیل مرا احمد نامید زیرا که من محمودم در آسمان و امت من حمد کنندگانند، و در زبور مرا ماحی نامید زیرا که به سبب من از زمین محو می‌نماید عبادت بت‌ها را، و در قرآن مرا محمد نامید زیرا که در قیامت همه امت‌ها مرا ستایش خواهند کرد به سبب آن که به غیر از من کسی در قیامت شفاعت نخواهد کرد مگر به اذن من. 

[۹۰۱]

[۹۰۲]

[۹۰۳]

۲. ابن بابویه در حدیث دیگری به سند صحیح از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده است که: نام حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در صحف ابراهیم «ماحی» و در تورات «حاد»، و در انجیل «احمد» و در قرآن «محمد» است. 

[۹۰۴]

[۹۰۵]

۳. در کتاب سلیم بن قیس آمده است که: چون حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) از جنگ صفین برمی گشت، به دیر راهبی رسید که از نسل حواریان عیسی (علیه‌السّلام) و از علمای نصارا بود، پس از دیر فرود آمد در حالی که کتابی چند در دست داشت و گفت: جد من بهترین حواریان عیسی (علیه‌السّلام) بوده است و این کتاب‌ها به خط اوست که عیسی گفته و او نوشته است و در این کتاب‌ها مذکور است که پیغمبری از عرب مبعوث خواهد شد از فرزندان ابراهیم خلیل (علیه‌السّلام) از شهر مکه و او را چند نام خواهد بود: محمد و عبدالله و یس و فتاح و خاتم و حاشر و عاقب و ماحی و قائد و نبی الله و صفی الله و حبیب الله

«ن»؛ قال اللّه تعالی: «نْ• وَ اْلْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونْ؛ 

[۹۶۱]

 نْ• سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند.»

در روایتی از امام باقر (علیه‌السّلام) آمده است که فرمودند: «ان لرسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عشرة اسماء خمسة فی القرآن و خمسة لیست فی القرآن فاما التی فی القرآن، فمحمد و احمد و عبدالله و یس و ن؛ برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ۱۰ نام است که ۵ نام در قرآن و ۵ نام در غیر قرآن است؛ آن نام‌هایی که در قرآن است عبارت‌اند از: محمد، احمد، عبدالله، یس و نون.»

[۹۶۲]
«حم»؛ قال اللّه تعالی: «حم• وَ الْکِتابِ الْمُبین؛ 

[۹۶۳]

[۹۶۴]

 حم• سوگند به کتاب مبین (و روشنگر).»
در حدیث معتبر از 
حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) منقول است در تفسیر «حم» فرمودند: «حم» نام محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است در کتابی که خدا بر هود (علیه‌السّلام) فرستاده بود، و «کتاب مبین» امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است. 

[۹۶۵]



←← ذکر


• «ذکر»؛ قال اللّه تعالی: «قَدْ اَنْزَلَ اللّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْرًا؛ 

[۹۶۶]

 خداوند چیزی که مایه تذکّر است بر شما نازل کرده است.»

حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمود که «ذکر» از نام‌های آن حضرت است و مائیم «اهل ذکر» که حق تعالی در قرآن امر کرده است که: «هر چه ندانید از اهل ذکر سؤال کنید.» 

[۹۶۷]

[۹۶۸]

[۹۶۹]



←← مدثّر


• «مدثّر»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ؛ 

[۹۷۰]

‌ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)!» در حدیث است که خطاب «مدثر» به اعتبار رجعت نبی مکرم است پیش از قیامت، یعنی: ‌ای کسی که خود را به کفن پیچیده‌ای! زنده شو و برخیز و بار دیگر مردم را از عذاب پروردگار خود بترسان. 

[۹۷۱]



←← مزمّل


• «مزمّل»؛ قال اللّه تعالی: «یا اَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ؛ 

[۹۷۲]

‌ای جامه به خود پیچیده!» علی بن ابراهیم روایت کرده است که حق تعالی آن حضرت را «مزمل» نامیده است زیرا که وقتی وحی بر آن جناب نازل شد، خود را به جامه‌ای پیچیده بود. 

[۹۷۳]



←← داعی


• «داعی»؛ قال اللّه تعالی: «وَ داعِیًا اِلَی اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجًا مُنیرًا»

[۹۷۴]

 در حدیث معتبر آمده است پیامبراسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده‌اند: خداوند مرا «داعی» خوانده است برای آن که مردم را دعوت می‌کنم به دین پروردگار خود. 

[۹۷۵]

[۹۷۶]

[۹۷۷]



←← نجم


• «نجم»؛ قال اللّه تعالی:
«وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُون‌؛ 

[۹۷۸]

 و (نیز) علاماتی قرار داد؛ و ( شب هنگام) به وسیله ستارگان هدایت می‌شوند.»

«وَ النَّجْمِ اِذا هَوی‌؛ 

[۹۷۹]

 سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند.»

در روایات تفسیری وارد شده است که مراد از «نجم» آن حضرت است که نجم فلک هدایت است. 

[۹۸۰]

[۹۸۱]

 و همچنین در تفسیر قول حق تعالی «و علامات و بالنجم هم یهتدون» آمده است که «علامات»، ائمه‌اند که نشانه‌های راه هدایتند و «نجم»، حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که ایشان به او هدایت یافته‌اند. 

[۹۸۲]

[۹۸۳]

[۹۸۴]



←← بشیر و نذیر


• «بشیر و نذیر»؛ قال اللّه تعالی:
«اِنَّا اَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ اَصْحابِ الْجَحیم‌؛ 

[۹۸۵]

 ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن ( مردم جهان) فرستادیم؛ و تو مسئول (گمراهی) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستی.‌«

«... فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ... ؛ 

[۹۸۶]

 (هم اکنون، پیامبر) بشارت‌ دهنده و بیم ‌دهنده، به سوی شما آمد!»
«وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ 

[۹۸۷]

 و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداش‌های الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!»

«اِنَّا اَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیرا... ؛ 

[۹۸۸]

 ما تو را بحق برای بشارت و انذار فرستادیم؛ و هر امّتی در گذشته انذارکننده‌ای داشته است!»

«اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاَّ اللَّهَ اِنَّنی‌ لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیر؛ 

[۹۸۹]

 (دعوت من این است) که: جز «اللَّه» را نپرستید! من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهنده‌ام!»

«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا؛ 

[۹۹۰]

‌ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت‌ دهنده و انذارکننده‌.»

در روایت آمده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: خداوند تعالی مرا «نذیر» خوانده است برای آن که می‌ترسانم به آتش هر که را نافرمانی من کند و «بشیر» نامیده است برای آن که بشارت می‌دهم مطیعان خود را به بهشت. 

[۹۹۱]

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.