امام علی علیه‌السلام

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

امام علی علیه‌السلام

۱۴۹ بازديد


پیامبر(ص) پس از انجام تنها حج خود، پس از نزول آیه تبلیغ، مردم را در منطقه غدیر خم جمع کرد؛ سپس خطبه غدیر را خواند و دست امام علی(ع) را بلند کرد و فرمود «هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار.» پس از آن، برخی صحابه مانند عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند و او را با لقب امیرالمومنین خطاب کردند. بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است. به باور شیعیان، عبارت من کنت مولاه فعلیٌ مولاه که توسط پیامبر(ص) در روز غدیر گفته شد، به معنای تعیین جانشینی پیامبر(ص) است.

علی(ع) در ذیحجه سال ۳۵ هجری، در ۵۸ سالگی، پس از قتل عثمان به خلافت رسید.[۱۲۲][۱۲۳] جز گروهی از نزدیکان عثمان و برخی یاران پیامبر(ص) که «قاعدین» (وانشستگان) خوانده شده‌اند،[۱۲۴] تمام صحابه مدینه با علی(ع) بیعت کردند.[۱۲۵] امام علی(ع)، دو روز پس از آغاز خلافت، در اولین خطبه خود خواستار برگردانده‌شدن اموالِ به ناحق تصرف‌شدهٔ در دوره عثمان شد[۱۲۶] و بر تقسیم عادلانه بیت‌المال تأکید کرد.[۱۲۷] در سال ۳۶ قمری، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام بیعت‌شان با علی(ع) را شکستند و در مکه به عایشه که خون‌خواه عثمان شده بود پیوستند[۱۲۸] و بعد به سوی بصره حرکت کردند.[۱۲۹] بدین ترتیب جنگ جمل، نخستین جنگ امام علی(ع)[۱۳۰] و نخستین جنگ داخلی مسلمانان،[۱۳۱] میان علی(ع) و ناکثین (بیعت‌شکنان) در نزدیکی بصره درگرفت.[۱۳۲] طلحه[۱۳۳] و زبیر[۱۳۴] در جنگ کشته شدند و عایشه به مدینه فرستاده شد.[۱۳۵] امام علی(ع) ابتدا به بصره رفت و فرمان عفو عمومی صادر کرد[۱۳۶] و در رجب سال ۳۶ وارد کوفه شد و آن‌جا را محل خلافت خویش قرار داد.[۱۳۷] در همین سال امام علی(ع) معاویه را به بیعت فراخواند و پس از امتناع معاویه، دستور به عزل او از حکومت شام داد.[۱۳۸] در شوال سال ۳۶ هجری، علی(ع) به سوی شام لشکر کشید.[۱۳۹] جنگ صفین در منطقه‌ای به همین نام، در آخر سال ۳۶ و ابتدای سال ۳۷ق درگرفت.[۱۴۰] معادیخواه معتقد است بر خلاف تاریخ صفر سال ۳۷ هجری که از سوی طبری و ابن‌اثیر ذکر شده، اوج جنگ در سال ۳۸ بوده است.[۱۴۱][۱۴۲] هنگامی که سپاه امام علی(ع) در حال پیروز شدن بود،[۱۴۳] سپاهیان معاویه با ترفند عمرو بن عاص، قرآن‌ها را بر نیزه کردند تا میان‌شان حکم کند.[۱۴۴] امام از روی ناچاری و تحت فشار شورشیان سپاه خود حکمیت را پذیرفت و به اجبار آنها، ابوموسی اشعری را حَکَم قرار داد.[۱۴۵] اما به فاصله کوتاهی از پذیرش حکمیت، اعتراض‌های جدیدی به امام علی (ع) در میان شورشیان شکل گرفت.[۱۴۶] عده‌ای به استناد دو آیه قرآن (سوره مائده، آیه ۴۴ و سوره حجرات، آیه ۹) خواهان ادامه جنگ با معاویه شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از آن توبه کردند.[۱۴۷] شگفت آن‌که جمعی از معترضان همانهایی بودند که ساعاتی قبل حکمیت را بر امام علی (ع) تحمیل کرده بودند.[۱۴۸] آنان از امام خواستند از این کفر توبه کند و شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما علی بن ابی‌طالب(ع) نقض حکمیت را نپذیرفت[۱۴۹] و تصمیم خود را بر ادامهٔ جنگ با شام در صورتی که حکمین طبق رأی قرآن حکم نکنند اعلام کرد.[۱۵۰]

هنگام حکمیت، ابوموسی اشعری نتیجه حکمیت را برکناری هر دو فرمانروا، یعنی معاویه و علی(ع)، از خلافت اعلام کرد[۱۵۲][۱۵۳] و سپس عمرو عاص خلافت را به معاویه واگذار کرد.[۱۵۴] پس از حکمیت[۱۵۵][۱۵۶] گروهی از یاران امام با آن مخالفت کردند و آن را به منزله برگشت از دین و شک در ایمان شمردند.[۱۵۷] در این میان گروهی که هسته اولیه خوارج را تشکیل دادند پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از سپاه امام جدا گشتند و به جای کوفه به حرورا رفتند

بهاری عنوان کرد: در حدیثی از کتاب فخر رازی نقل شده است که رسول خدا(ص) می‌فرماید «هنگامی که به معراج رفتم در آسمان اول ملائکه از من جویای احوال علی(ع) شدند. از آنها پرسیدم: مگر شما اورا می شناسید؟ گفتند: علی(ع) استاد و دعاگوی ما هستند. در آسمان چهارم هم خود علی(ع) را دیدم و از خداوند پرسیدم که آیا او نیز به معراج آمده است ؟ پروردگار فرمود: ملائکه آنقدر مشتاق دیدار علی(ع) هستند، ملکی شبیه به او را آفریده ام تا از دیدارش لذت ببرند. ایشان می‌فرمایند: در آسمان هفتم علی(ع)  را برروی زمین دیدم که با من سخن می‌گفت و من صدای او را می‌شنیدم و پس از آن هنگامی که خداوند(عزوجل) با من سخن گفت باز هم صدای علی(ع) را شنیدم و خداوند فرمود: به خاطر علاقه تو به علی(ع) من با صدای او باتو صحبت می کنم.»

 

وی به نقل از شیخ مفید افزود: رسول اکرم(ص) در زمان مبعث به حضرت علی(ع) که در آن زمان 10 سال داشتند، فرمود «ای علی به من ایمان بیاور که من به پیامبری مبعوث شدم. ایشان فرمود: الان ایمان بیاورم ؟ من زمانی به شما ایمان آوردم که خداوند هنوز از روح خود در بدن آدم ابو البشر ندمیده بود.»

واقعه دوم ردالشمس، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، هنگامی واقع شد که حضرت علی(علیه السلام) در بابل حضور داشت و می خواست از فرات عبور کند. در این هنگام، وقت نماز عصر فرا رسید و آن حضرت بلافاصله به همراه گروهی از اصحاب خود نماز عصر را به جماعت خواند، ولی از آن جا که بسیاری از یاران حضرت مشغول عبور دادن مرکب ها و توشه خود از رود فرات بودند، نماز عصرشان قضا شد و از خواندن نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند.

اصحاب در این خصوص با آن حضرت گفتگو کردند. حضرت علی(علیه السلام) که اصحاب خود را آن گونه نگران دید، از خداوند متعال درخواست کرد تا خورشید را به محل پیشین خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداوند متعال دعای او را اجابت کرد و خورشید را در افق وقت عصر ظاهر گردانید، آن هنگام که مردم از سلام نماز فارغ شدند، خورشید غروب کرد. [۷]

قضیه ردالشمس ممکن است برای برخی قابل هضم نباشد و بگویند چگونه ممکن است این کره عظیم آسمانی از مسیر گردش خود برگردد و...؛ اما باید توجه داشته باشیم که این مسأله به صورت کرامت و اعجاز انجام گرفته است و روایات فراوانی در کتب اسلامی درباره وقوع چنین اعجازی نقل شده است که در حد شهرت می باشد. [۸] معجزات دیگری نیز از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است؛ مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران، خبر دادن از غیب، سخن گفتن با حیوانات، و... که در این مقام مجال بیان آنها نیست.

در برخی از منابع تاریخی، راجع به شوخی امام علی (ع) با سلمان فارسی می خوانیم: پیامبر (ص) و امام علی (ع) در جایی نشسته و مشغول خوردن خرما بودند، و سلمان فارسی نیز در آنجا حضور داشت.

امام علی (ع) از باب مزاح هسته خرمایی را، به طرف سلمان انداخت، اما سلمان که این عمل را شوخی آن حضرت پنداشته بود، خطاب به رسول خدا (ص) گفت: ملاحظه می کنی، امام علی (ع) در حالی که جوان است، با من پیرمرد شوخی می کند؟

امام علی (ع) با شنیدن سخن سلمان فرمود: آیا داستان «دشت ارژن » را فراموش کرده ای؟ . . (8).

«دشت ارژن، دشت وسیعی است در مغرب شیراز، از مناطق ییلاقی شهرستان «کازرون » و دارای مناظر با صفا» (9)در کشور ایران، و آن روزی که داستان شوخی امام علی (ع) و سلمان صورت گرفته، آنان در مدینه بوده اند. در دنباله داستان هم آمده: روزگاری سلمان در آن دشت گرفتار شیر درنده شده و علی (ع) او را نجات داده است(10).

اما تحمل و تحلیل این داستان، در حالی که طبق این متن تاریخی، دهها سال قبل از ولادت امام علی (ع) صورت گرفته، چگونه قابل قبول می باشد؟

همانطور که «محدث نوری » هم اعتراف کرده، طبق بیان پیغمبر (ص) که فرموده: فضایل و امتیازات علی بن ابی طالب (ع) در پیشگاه خداوند، آن قدر زیاد است، که قرآن کریم آن را بیش از اندازه شمارش، اعلام نموده است(11)فقط از راه عالم ماورایی و معجزه آن امام عظیم الشان، قابل توجیه خواهد بود.

8. نفس الرحمن، ص 118.9. فرهنگ عمید، تاریخ و جغرافیا، ص 416.10. نفس الرحمن، ص 118.11. نفس الرحمن، ص 119، الاحتجاج، ج 1، ص 83.

شهادت ثالثه گواهی‌دادن به ولایت حضرت علی(ع) پس از شهادتین با عبارت «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌ُّالله» یا «أشهَدُ أَنّ عَلیاً حُجَّةُ الله» در اذان است

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.