حضرت یونس علیه السلام

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حضرت یونس علیه السلام

۱۴۹ بازديد


وجه تسمیه یونس

کلمه یونس‌ لفظ یونانی می باشد و به معنای کبوتر است. دلیل عربی نبودن کلمة یونس‌ دلیل آن غیرمنصرف بودن آن است‌؛ یعنی هیچگاه کسره و تنوین بر آن درنمی‌آید.[۱]

نسب حضرت یونس علیه السلام

پدر او «مَتّی» از عالمان و زاهدان وارسته و شاکر الهی بود، به همین جهت خداوند به حضرت داود علیه السلام وحی کرد که همسایه تو در بهشت، «مَتّی» پدر یونس علیه السلام است. حضرت داود و حضرت سلیمان علیهاالسلام به زیارت او رفتند و او را ستودند. به گفته بعضی او از ناحیه پدر از نواده‎های حضرت هود علیه السلام و از ناحیه مادر از بنی اسرائیل بود.[۲]

حضرت یونس در قرآن

نام یونس چهار مرتبه در قرآن درآیات زیر آمده است: سوره نساء، آیه 163 • سوره انعام، آیه 86 • سوره یونس، آیه 98 • سوره صافات، آیه 139

آن حضرت همچنین یکبار با وصف «ذوالنون» آمده در سوره انبیاء آیه 87 و یک بار هم به نام صاحب الحوت در سوره قلم آیه 48 نامبرده شده است.

قرآن کریم قسمتی از سرگذشت این پیامبر و قوم او را در سوره صافات آورده است:

«وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (140) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (141) فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ (142) فَلَوْ لاأَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ (143) لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ (145) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ (147) فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِینٍ (148)؛

و یونس از پیامبران بود (140) [یاد کن‏] هنگامى را که به سوى آن کشتى پر [از جمعیت و بار] گریخت، (141) و با سرنشینان کشتى قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوب شدگان شد [و او را به دریا انداختند.] (141) پس آن ماهى بزرگ او را بلعید، در حالى که سزاوار سرزنش بود. (142) [و در شکم ماهى به تسبیح خدا مشغول شد که‏] اگر او از تسبیح‏‌کنندگان نبود، (143) بى‏تردید تا روزى که مردم برانگیخته مى‏شوند در شکم ماهى مى‏ماند. (144) پس او را در حالى که بیمار بود به زمینى خشک و بى‏گیاه افکندیم. (145) و بر او بوته گیاهى از نوعى کدوبن رویاندیم، (146) و او را به سوى [قومى‏] یکصد هزار نفر [ى‏] یا بیشتر فرستادیم. (147) پس ایمان آوردند در نتیجه آنان را تا پایان عمرشان [از نعمت ها و مواهب خود] بهره‏مند کردیم. (148)».

در سوره انبیاء چگونگی تسبیح گویى او در شکم ماهى بیان شده است که خداوند به سبب آن او را نجات داد:

«وَ ذَاالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ».[۳]

و صاحب ماهی [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها [ی شب، زیر آب، و دل ماهی] ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم.

و در سوره قلم متعرض ناله اندوهگین او در شکم ماهى شده و سپس بیرون شدنش و رسیدن به مقام اجتباء (برگزیدگی) را آورده:

«فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لاتَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَکْظُومٌ لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ».[۴]

باز تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد) مباش که (عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و) به حال غم و اندوه (خدا را بر نجات خود) خواند. اگر رحمت و لطفی از سوی پروردگارش او را در نیافته بود، یقیناً نکوهش شده به صحرایی بی آب و گیاه افکنده می شد. پس پروردگارش او را برگزید و از شایستگان قرار داد

و در سوره یونس از ایمان آوردن قومش و برطرف شدن عذاب از ایشان سخن گفته است:

«فَلَوْ لاکانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِینٍ».[۵]

پس چرا هیچ شهری نبوده است که [اهلش] ایمان بیاورد تا ایمانشان به آنان سود دهد؟ مگر قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و آنان را تا پایان عمرشان [از الطاف و نعمت های خود] برخوردار نمودیم.

خلاصه آنچه از مجموع آیات قرآنى استفاده مى شود با کمک قرائن موجود در اطراف این داستان این است که: یونس علیه السلام یکى از پیامبران بوده که خدا وى را به سوى مردمى گسیل داشته که جمعیت بسیارى بوده اند، یعنى آمارشان از صد هزار نفر تجاوز مى کرده و آن قوم دعوت وى را اجابت نکردند و به غیر از تکذیب عکس العملى نشان ندادند تا آن که عذابى که یونس علیه السلام با آن تهدیدشان مى کرد فرارسید.

و یونس علیه السلام خودش از میان قوم بیرون رفت. همین که عذاب نزدیک ایشان رسید و با چشم خود آن را دیدند، همگى به خدا ایمان آورده و توبه کردند خدا هم آن عذاب را که در دنیا خوارشان مى ساخت، از ایشان برداشت.

و اما یونس علیه السلام وقتى خبردار شد که آن عذابى که خبر داده بود از ایشان برداشته شده و گویا متوجه نشده که قوم او ایمان آورده و توبه کرده اند، لذا دیگر به سوى ایشان برنگشت در حالى که از آنان خشمگین و ناراحت بود. همچنان پیش رفت در نتیجه ظاهر حالش حال کسى بود که از خدا فرار مى کند و به عنوان قهر کردن از این که چرا خدا او را نزد این مردم خوار کرد دور مى شود و نیز در حالى مى رفت که گمان مى کرد دست ما به او نمى رسد، پس سوار کشتى پر از جمعیت شد و رفت. در بین راه نهنگى بر سر راه کشتى آمد، چاره اى ندیدند جز این که یک نفر را نزد آن بیندازند تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتى به کنارى رود به این منظور قرعه انداختند و قرعه به نام یونس درآمد، او را در دریا انداختند، نهنگ او را بلعید و کشتى نجات یافت.

آنگاه خداى سبحان او را در شکم ماهى چند شبانه روز زنده نگه داشت و حفظ کرد یونس علیه السلام فهمید که این جریان یک بلا و آزمایشى است که خدا وى را بدان مبتلا کرده و این مؤاخذه اى است از خدا در برابر رفتارى که او با قوم خود کرد، لذا از همان تاریکى شکم ماهى فریادش بلند شد به این که: «...لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ...».

خداى سبحان این ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا یونس را بالاى آب و کنار دریا بیفکند. نهنگ چنین کرد. یونس وقتى به زمین افتاد مریض بود. خداى تعالى بوته کدویى بالاى سرش رویانید تا بر او سایه بیفکند. پس همین که حالش جا آمد و مثل اولش شد خدا او را به سوى قومش فرستاد و قوم هم دعوت او را پذیرفتند و به وى ایمان آوردند. در نتیجه با این که اجلشان رسیده بود، خداوند تا یک مدت معین عمرشان داد.[۶]

حضرت یونس در روایات

  • روایتی از امام باقر علیه السلام منقول است که: مدت مکث آن حضرت در شکم ماهى سه روز بود، و چون ندا کرد در تاریکى شکم ماهى و تاریکى دریا و تاریکى شب که «...لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ...» خدا دعاى او را مستجاب گردانید.[۷]

  • در حدیث معتبر از حضرت امام محمدباقر علیه السلام منقول است که: اول کسى که براى او قرعه زدند، حضرت مریم علیهاالسلام بود و بعد از او براى حضرت یونس علیه السلام قرعه زدند در وقتى که با آن جماعت به کشتى سوار شد و کشتى در میان دریا ایستاد، سه مرتبه قرعه زدند هر سه مرتبه به اسم آن حضرت بیرون آمد! پس چون یونس به جانب سینه کشتى رفت دید ماهى عظیمى دهان گشوده است، پس خود را به دهان ماهى انداخت.[۸]

  • ابوبصیر نقل کرده که وى گفت: محضر امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: به چه علت خداوند عزوجل عذابى را که تا بالا سر قوم یونس آمده بود از ایشان برگرداند در حالى که نسبت به هیچ قومى غیر از ایشان چنین نکرد؟

حضرت فرمودند: علتش آن است که در علم خداى عزوجل بود که ایشان توبه مى کنند و به خاطر آن نباید عذاب بشوند و این که جنابش این خبر را به یونس علیه السلام نداد به خاطر آن بود که وى در شکم ماهى با فراغت بال عبادت خدا را نماید و بدین ترتیب ثواب و کرامت این عبادت نصیبش گردد.[۹]

اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت یونس علیه السلام

خداى تعالى در چند مورد از قرآن کریم یونس علیه السلام را ستایش کرده. و در سوره انبیاء، آیه 88 او را از مؤمنین خوانده و در سوره قلم، آیه 50 فرموده: او را "اجتباء" کرده. "اجتباء" به این است که خداوند بنده اى را خالص براى خود کند و نیز او را از صالحان خوانده و در سوره انعام، آیه 87 در زمره انبیاء شمرده و فرموده: که او را بر عالمیان برترى داده و او و سایر انبیاء را به سوى صراط مستقیم هدایت کرده.[۱۰]

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.