در ربط با صحت تاریخی این چهار انجیل، نظرها از اینکه آنها توصیفات دقیقی از زندگی عیسی هستند تا اینکه آیا اصلاً میشود آنها را منبع تاریخی به حساب آورد متفاوت است.
[۷۳] مطابق اتفاق نظر گستردهای که امروزه در میان محققان وجود دارد، انجیلهای همنوا (سه انجیل اول – متی، مرقس و لوقا) معتبرترین منابع برای زندگی عیسی هستند.
[۷۶][۲] در دفاع از اختلافها و ناسازگاریهایی که بین اناجیل وجود دارد، گفته شدهاست که این خود دلیلی برای صحت انجیلهاست؛ زیرا تفاوتها احتمال توطئه و همدستی را از بین برده و شباهتها به مبدأ مشترک آنها گواهی میدهد.
[۷۸]
مطابق اناجیل همنوا تبلیغ عمومی عیسی در دو منطقه متفاوت اتفاق میافتد. او ابتدا در جلیل به تبلیغ میپردازد و به نتیجه میرسد. سپس به اورشلیم سفر میکند و پس از تبلیغ در آنجا، او را رد میکنند و سپس میکشند.
[۱۲۹] عیسی پیام و آموزههای خود را به صورت کلامی ابلاغ میکند
[۱۳۰] و معمولاً «ربی» خطاب میشود.
[۱۲۹] او کسانی که متوجه مسیح بودنش میشوند را از صحبت دربارهٔ این موضوع منع میکند. در یوحنا، بیشتر تبلیغ در داخل و اطراف اورشلیم اتفاق میافتد. هویت الهی او به صورت عمومی اعلام و به سرعت شناخته میشود.
عیسی مردم را دعوت میکند از گناهان خود توبه کرده و خود را کاملاً وقف خدا کنند.
[۲] او شاگردان خود را به پیروی از قانون یهود دعوت میکند، اما عدهای بر آن بودند که شخص عیسی از برخی از آن قوانین تخطی کردهاست.
[۲] زمانی که از او میپرسند «بزرگترین حکم در شریعت» چیست، جواب میدهد «به خدای خود با تمام دل و با تمام جان و با تمام فکر خود محبت کن. اولین و بزرگترین حکم این است. دومین حکم هم نظیر حکم اول است: همسایه خود را مانند خویشتن محبت کن.» دیگر تعلیمات اخلاقی عیسی شامل «دوست داشتن دشمنان»، «دوری از شهوت و نفرت»، «زمانی که کسی به تو سیلی زد، از او بخواه که به سمت دیگر هم سیلی بزند» و «بخشیدن کسانی که گناهی در حق تو مرتکب شدهاند» میشود.
[۱۴۸]
در اناجیل همنوا، عیسی نانی را برداشته و آن را چند تکه میکند؛ سپس آن را به حواریون خود میدهد و میگوید «این است بدن من که در راه شما فدا میشود. این را به یاد من بهجا آورید.» بعد از شام، جام شرابی را به آنها میدهد و ذکر میکند که «این پیاله، نشانهٔ پیمان جدید خداست که با خون من مهر میشود، خونی که جهت نجات دادن شما ریخته میشود.»
[۴۸] هفتآیین عشای ربانی مسیحیت برپایه اینها شکل گرفتهاست.
[۱۹۰] اگرچه انجیل یوحنا اشارهای به بخش نان و شراب نمیکند، اما بیشتر محققان قبول دارند باب ششم این انجیل (از ۲۲ تا ۵۹) مفهومی ربانی دارد و دارای همخوانی با روایات همنوا و نوشتههای پولس دربارهٔ شام آخر است.
مطابق روایات همنوا، عیسی و پیروانش به باغ جتسیمانی میروند، جایی که عیسی دعا میکند «ای پدر! این جام رنج و زحمت را از مقابل من بردار» و چنان از کشمکش روحی عذاب میکشد که «عرقش نظیر قطرههای درشت خون بر زمین میافتد.» بعد، یهودا به همراه گروهی مسلح که توسط کاهنان اعظم، کاتبان و ریشسفیدان فرستاده شدهاند، سرمیرسد. یهودا عیسی را میبوسد تا افراد او را بشناسند و آنان نیز عیسی را دستگیر میکنند. در تلاش برای جلوگیری از دستگیری، یکی از شاگردان عیسی که نامش ذکر نشده، با شمشیر گوش یکی از حاضران را میبرد. پس از دستگیری عیسی، شاگردانش به اختفا میروند و زمانی که از پطرس دربارهٔ عیسی سؤال میشد، سه مرتبه انکار میکند که میشناسدش. بعد از انکار سوم، پطرس بانگ خروس را میشنود و پیشگویی عیسی را به خاطر میآورد؛ سپس «زارزار اشک میریزد.»
[۱۹۲]
بیشتر پژوهشگران غسل تعمید عیسی را، در کنار مصلوب شدن او، یک واقعیت تاریخی روشن میدانند. این دو اتفاق به اندازهای به عنوان حقایق تاریخی مورد قبول هستند که جیمز دی.جی. دون، یک الهیدان، از آنها به عنوان نقطه شروع جهت تحقیق در ربط با شخصیت تاریخی عیسی یاد میکند. محققان با استفاده از ملاک خجلت استدلال میکنند محتمل نیست که مسیحیان اولیه داستان غسل تعمید عیسی را جعل کرده باشند، زیرا در آن صورت نتیجه گرفته میشد که عیسی مرتکب گناهی شده و خواستار توبه بودهاست.
[۲۸۶] بنا به گفته تیسن و مرتس، عیسی تحت تأثیر یحیی بودهاست و بسیاری از عناصر آموزههای او را به آموزههای خود وارد کردهاست.
در اسلام، عیسی بن مریم یکی از پیامبران مهم
[۳۸۲][۳۸۳] خدا (الله) در نظر گرفته میشود که انجیل بر او نازل شد و برای اثبات نبوتش معجزاتی را به نمایش میگذاشت.
[۳۸۴][۳۸۵][۳۸۶] عیسی همچنین عنوان مسیح دارد ولی از دیدگاه اسلامی این به معنی خداگونه بودن او نیست. اسلام مصلوب شدن و سپس برخاستن او از مرگ را انکار و بر این نظر است که او جسماً به آسمان عروج کردهاست.
[۳۸۷] مسلمانان بر آن هستند که اناجیلِ عهد جدید فقط تا حدودی معتبرند و باور دارند تعالیم اصلی عیسی تحریف شدهاند و محمد بعدها آمد تا آنها را احیا کند.
[۳۸۸] باور به عیسی (و سایر رسولان خدا) یکی از لزومات مسلمانی است.
[۳۸۹] قرآن ۲۵ مرتبه از او یاد کردهاست — که از ارجاعات به محمد بیشتر است
[۳۹۰][۳۹۱] — و تأکید دارد او یک فانی بود که مانند دیگر انبیا به صورت الهی انتخاب شد تا پیام خدا را برساند.
[۳۹۲] قرآن تولد عیسی از باکره را رد نمیکند اما تجسم خدا بودن یا فرزند خدا بودن او را قبول ندارد. در متون اسلامی تأکید زیادی بر توحید شدهاست و شریک قائل شدن برای خدا به هر نحو را بتپرستی میدانند.
[۳۹۳] مسلمانان عیسی را هم مانند دیگر پیامبران یک مسلمان
[۳۹۴][۳۹۵] و سلف محمد میدانند که وعده آمدن او را داد.
[۳۹۲] قرآن میگوید عیسی کشته نشد، بلکه چنان به کافران نمایانده گردید
[۳۹۶] و به صورت جسمانی به بهشت برده شد.
[۳۹۷] مسلمانان ورود او به بهشت و نه مصلوب شدنش را اتفاق مهم زندگیاش میدانند.
[۳۹۸] بسیاری از آنان بر این باور هستند که عیسی در آخرالزمان به دنیا بازخواهد گذشت و دجال را خواهد کشت.
[۳۹۹] مسلمانان پیرو احمدیه باور دارند عیسی از مصلوب شدن جان سالم به در برد و خود را به کشمیر رساند و تا ۱۲۰ سالگی آنجا زندگی کرد.
[۴۰۰]
در مانویت، مانند سنتهای قدیمیتر گنوسی، میان شخصیت زمینی عیسی و شخصیت آسمانی او تمایز قائل شدهاست. یکی عیسی ناصری، یک مرد زمینی است و دیگری یک ناجی آسمانی. این تمایز احتمالاً مسبوق به سابقه بوده، زیرا مانی مدتی را نزد فرقه یهودی-مسیحی الخسائیه سپری کرده بود و عقیده آنان نسبت به عیسی را وام گرفتهاست. در نوشتههای مانوی حداقل به شش بعد مختلف از عیسی اشاره شده که همه آنها در نظام دینی مانویان اهمیت زیادی داشتهاند و این ابعاد به ترتیب عیسی درخشان، عیسی زجرکش، عیسی ناصری، عیسی برخاسته [از مرگ]، عیسی کودک و ماه هستند. این آخری بدان جهت است که عیسی درخشان را با ماه در پیوند میدیدند. در یک متن سغدی مانوی نوشته شدهاست: «یک عصر، زمانی که عیسی [ماه] بالا آمد.» همه این تصورات مختلف عیسی نزد مانویان میتواند به اهمیت یک شخصیت کیهانی زجرکشیده و ناجی منسوب شود. بعد سوم عیسی، یعنی شخصیت زمینی عیسی مسیح، بیش از سایر ابعاد مورد توجه نویسندگان مانوی بودهاست. یک متن فارسی میانه از این عیسی به عنوان سلف مانی در خط جانشینی پیامبران (دیگران زرتشت، بودا و شیث هستند) نام بردهاست. علیرغم این، لقب مسیح منحصر به بعد سوم نیست و برای عیسی برخاسته از مرگ (بعد چهارم) نیز به کار گرفته شدهاست. همچنین در متونی که به فارسی میانه هستند، برخی مواقع مسیح و آریامن (از ایزدان زرتشتی) در یک معنی استفاده کردهاند.
به تصویر کشیدن عیسی در سالهای اولیه مسیحیت موضوعی شدیداً بحثبرانگیز بهشمار میآمد.
[۴۲۳] از قرن پنجم میلادی به بعد، تمثالهای دو بعدی عیسی در مسیحیت شرقی محبوب شدند اما ممنوعیت آن توسط امپراتوری بیزانس مانع از پیشرفت این نوع هنر شد، هر چند این ممنوعیت را در قرن ۹ برداشتند. با اصلاحات پروتستانی صدای مخالفتها با به تصویر کشیدن عیسی دوباره بلند شد اما به نتیجهای چون ممنوعیت گسترده آن نرسید. از قرن ۱۶ میلادی رفتهرفته از مخالفت پروتستانها نیز کاسته شد. آنها امروزه از نقاشیهای عیسی در ابعاد بزرگ اجتناب میکنند اما تنها تعداد کمی از آنها با به تصویر کشیدن او در ابعادی چون صفحات یک کتاب مخالفند.
[۴۲۶][۴۲۷] استفاده از تصاویر عیسی مورد حمایت رهبران فرقههایی چون مانند آنگلیکان و کاتولیسیسم است
[۴۲۸][۴۲۹][۴۳۰] و یکی از عناصر اصلی سنت ارتدکس نیز بهشمار میرود.
[۴۳۲]
ویرانی کامل اورشلیم در سال ۷۰ میلادی بعد از محاصره شهر توسط رومیان، باعث شده بقای آثار باستانی مربوط به یهودیه در قرن اول را بسیار غیرمحتمل کرده و از تاریخ اورشلیم در اواخر قرن اول و قرن دوم تقریباً هیچ نمانده.
[۴۳۷] به عقیده مارگارت ام. میچل، اگرچه اوسبیوس قیصری گزارش داده که مسیحیان اورشلیم را قبل از سقوط شهر به مقصد پلا ترک کردند اما باید پذیرفت که هیچ اثر دست اولی از کلیسای اولیه اورشلیم تا به امروز باقی نماندهاست.
[۴۳۸] جو نیکل مینویسد «همانطور که کاوشهای متعدد نشان دادهاست، حتی یک شیء که بتوان آن را واقعاً به عیسی نسبت داد، وجود ندارد.»
[۴۳۹]