یکشنبه ۰۵ بهمن ۹۹ | ۰۱:۳۰ ۳۷۳ بازديد

.png)

ذوالقرنین، "صاحب دو شاخ" (یا مجازا "صاحب دو عمر") در آیات ۸۳ الی ۱۰۱ سوره ۱۸ (کهف) در قرآن به عنوان شخصیتی ظاهر میشود که توسط الله صاحب قدرت شده تا دیواری را بین نوع بشر و یاجوج و ماجوج، که قومی تجسم آشوبند، بنا کند.[۱] رهاسازی یاجوج و ماجوج از پشت دیوار علامتی برای پایان دنیا است، و نابودیشان توسط خدا را در یک شب از روز قیامت (یوم القیامة) به همراه دارد
ذوالقرنین یکی از شخصیتهای قرآن و کتاب مقدس است. بر اساس قرآن، ذوالقرنین، سه لشکرکشی مهم داشت نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام به منطقهای که در آن یک تنگه کوهستانی وجود داشت، او انسان یکتاپرست و مهربانی بود و از طریق دادگری منحرف نمیشد و به همین جهت مشمول لطف خدا بود، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران و ظالمان بود و به مال و ثروت دنیا علاقهای نداشت، او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز، او سازنده سدی بود، که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شدهاست و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بودهاست
ذوالقرنین دارای مشخصاتی بود، از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
او شخصی با تاج یا کلاهی با دو شاخ است.
-
خداوند اسباب پیروزیها را در اختیار او قرار داد.
-
او سه لشکرکشی مهم داشت: نخست به باختر، سپس به خاور و سرانجام به منطقهای که در آنجا یک تنگه کوهستانی وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد.
-
خداوند او را قدرتمند کرده بود و اختیار جان و مال انسانها و عذاب و پاداش به آنها را به او داده بود.
-
او انسان یکتاپرست و مهربانی بود، و از طریق دادگری منحرف نمیشد، و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود.
-
او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنیا علاقهای نداشت.
-
او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز.
-
او سازنده سدی است که در آن از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحتالشعاع این فلزات بود) و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بودهاست.
-
او از کسانی بوده که خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا کرد. خیر دنیا در سلطنت و قدرت و اختیاری که به او عطا شده بود و خیر آخرت، برای اینکه او به گسترش داد و اقامه حق و به صلح و بخشش و رفق و کرامت نفس و گستردن خیر و دفع شر در آدمیان عمل میکرد.
-
چنین بر میآید که او به وحی یا الهام یا بدست پیغمبری از پیغمبران تأیید میشد، و به او کمک میکرد.
-
اما از قرآن چیزی که صریحاً دلالت کند او پیامبر بودهاستفاده نمیشود هر چند تعبیراتی در قرآن هست که اشاره به این معنی دارد. از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر و ائمه نقل شده نیز میخوانیم: او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود.
-
به جماعتی ستمکار در باختر برخورد و آنان را عذاب نمود (به این مفهوم که با آنها جنگید و آنها را شکست داد).
-
سدی که بر روی قوم یاجوج و ماجوج بنا کرده در غیر باختر و خاور آفتاب بوده، چون پس از آنکه به خاور آفتاب رسیده پیروی سببی کرده تا به میان دو کوه رسیدهاست، و از مشخصات سد او افزون بر اینکه در خاور و باختر جهان نبوده این است که میان دو کوه ساخته شده، و این دو کوه را که چون دو دیوار بودهاند به گونه یک دیوار دنبالهدار درآوردهاست؛ و در سدی که ساخته پارههای آهن و قطر یعنی (مس گدازشده) به کار رفتهاست
-
پیش از ورود به هر بحثی باید گفت که علامه طباطبایی تصریحی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش ندارند؛ بلکه ایشان احتمالاتی را ذکر کرده و سپس با اینکه نظریه انطباق ذوالقرنین و کوروش را بهتر از نظریات دیگر مىداند؛ ولى آن را به طور قطعى نپذیرفته و داراى اشکالاتى مىداند. در تفسیر المیزان چنین نوشته شده است: «هر چند بعضى از جوانب این نظریه خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشنتر و قابل قبولتر است.»(ترجمه المیزان ، ج 13، ص 541)
-
یکی دیگر از موارد اختلاف میان ذوالقرنین و کوروش کبیر، سن ایشان است. در کتاب تاریخ مدینه دمشق(ج17، ص361) آمده است: «به ما از عدهای از مؤمنین اهل کتاب خبر رسیده است که ذوالقرنین سه هزار سال عمر کرد»؛ همچنین در تورات نیز چنین آمده است که «ذوالقرنین 3000 سال عمر کرد و مسلمانان آن را 1500 سال میدانند.»(تذکرة الخواص ابن جوزی، ص364، به نقل از آداب عصر الغیبة شیخ حسین کورانی، ص 25) این در حالی است که کوروش کبیر تنها 70 سال و بنا به نقلی 46سال در این دنیا زندگی کرد.
-
بعضی معتقدند نامگذاری "ذوالقرنین" به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید و دارنده شرق و غرب بود؛ بنابراین عرب آن را قرنی الشمس(دو سوی آفتاب) تعبیر میکند. برخی دیگر معتقدند که قرن(קרנים ، Corn) در زبان فارسی به معنی شاخ و برآمدگی و در زبانهای اروپایی بیشتر به معنی تاج به کار میرود. از این رو ذوالقرنین به معنای دارنده دو شاخ یا دو تاج است. اما در این میان روایات بسیاری نیز وجود دارد که نامگذاری "ذوالقرنین" را به خاطر دو بار ضربتی میداند که به دو طرف(دو قرن) سرش وارد شده بود
-
اصبغ بن نباته گوید امیرالمؤمنین(ع) بالاى منبر بود که ابن کوّاء خدمت او بر پا خاست و عرض کرد یا امیرالمؤمنین مرا از ذوالقرنین خبر ده؛ پیغمبر بود یا پادشاه بود؟ و بفرما که دو قرنش چه بود؟ طلا بود یا نقره؟ امام علی(ع) فرمود: نه پیغمبر و نه پادشاه بود، دو قرنش نیز نه طلا و نه نقره بود. او بنده خدا بود، خدا را دوست داشت و خدا هم او را دوست داشت. براى خدا خیر اندیش بود و خدا هم او را خیر خواه بود و همانا ذو القرنینش گفتند، براى آنکه قوم خود را به حق دعوت کرد؛ اما آنان ضربتى به یک طرف سرش زدند و زمانى از آنها پنهان شد و نزد آنها برگشت و ضربتی دیگر به سمت دیگر سرش رسید و در شما هم مانند او هست.(کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص: 394 و ترجمه کمرهاى کمال الدین، ج2، ص، 65)
- ۰ ۰
- ۰ نظر