شنبه ۰۴ بهمن ۹۹ | ۰۴:۵۲ ۳۱۱ بازديد











در این که حضرت محمد(ص) شغلى داشته اند و با آن زندگى خود را تأمین مى کردند، تردید نیست. پیامبر خدا همواره همگان را به داشتن شغل و کسب حلال تشویق مى نمود و این مسئله را با عبارات گوناگون اینگونه مورد تاکید قرار می داد: «کُلُوا مِن کَدِّ اَیدیکُم: از دست رنج خود بخورید»[1]
یا در روایتی دیگر: «اَزْکَى الأعمالِ کَسبُ الْمَرءِ بِیَدِهِ: پاکیزه ترین کارها، کاری است که شخص با دستِ خود انجام میدهد.[2]
ایشان کار کردن را سنت پیامبران[3] و اوصیاى میدانست.[4]
در روایت آمده است که پیامبر اسلام شخصاً کار مى کرد. ایشان پس از هجرت به مدینه به کار کشاورزى و باغبانى مشغول شدند. در توضیح بیشتر و بیان چگونگی آن باید گفت:
پس از آن که حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه زمین هایى را اختیار رسول خدا (ص) قرار دادند و حضرت در آن زمین ها کشاورزى و باغبانى مى کردند. در این باره روایاتى در دست است که کیفیت و چگونگی کار آن حضرت در مزارع و باغها را تشریح می نماید. به عنوان مثال حدیث دوم، چهارم و پنجم از باب 9 جلد 12 وسایل الشیعه، صفحه 22 و کتاب التجارة، ابواب مقدمات و نیز حدیث 1 و 2، باب 10. در همین باب 10، در حدیث سوم آمده است: «ما فى الاعمال شىءٌ اَحبُّ الى اللّه من الزراعة و ما بَعَثَ اللّهُ نبیّاً الاّ زرّاعاً الاّ ادریس فانّه کان خیّاطاً» چیزى براى خدا محبوبتر از کشاورزى نیست و خداوند جز ادریس که خیاط بود، همه پیامبران را کشاورز مبعوث ساخته است.[5] این حدیث تصریح به این نکته دارد که همه پیامبران کشاورزى کرده و از حاصل دسترنج خویش امرار معاش میکردند. تذکر این نکته ضروری است: پیامبر با این که کار مى کردند و درآمد به دست مى آوردند، خودشان از این درآمدها بسیار کم استفاده کرده و غالب آن را در راه خدا مصرف مى نمود.
2. غنایم جنگی
پس از آن که مسلمانان در دفاع از اسلام، با دشمنان درگیر شدند، ثروتهاى زیادى به دست مسلمانان افتاد. این ثروتها دو قسم بودند:
الف: برخى از آنها بدون این که جنگى صورت بگیرد، در اختیار مسلمانان قرار مىگرفت. اینگونه ثروتها (بدون درگیرى) حقّ خاصّ پیامبر بود و در اختیار آن حضرت قرار مىگرفت، مانند: فدک، سرزمینهاى بنى نضیر و دو قلعه از قلعه هاى خیبر به نام وطیح و سلالم. لازم به ذکر است: پیامبر خدا و کارگزاران آن حضرت در این باغها و زمینها به کشاورزى مى پرداختند و با درآمد آنها، زندگى خود و خاندانشان را اداره مى کردند و با بقیه درآمد، براى مسلمانان تدارکات جنگى تهیه مى کردند.
ب: خمس غنایم جنگی. خُمس غنایم و همچنین سرزمینهایى که با لشکرکشى فتح مىشد، متعلق به شخص پیامبر بود.
3. هدایای مردمی
علاوه بر زمینها و قلعه های فوق، یکى از عالمان یهودى به نام مُخَیریق هفت باغ خود را به پیامبر بخشید.[6] این واقعه مربوط به همان سالهای ابتدایی ورود پیامبر به مدینه میشد. منابع تاریخ نگاری زمان این ماجرا را در آستانه «جنگ احد» دانسته و در ادامه نوشتهاند: مخیریق یهودی به جنگ احد رفت و در دفاع از اسلام و پیامبر به شهادت رسید. این هفت باغ که به عنوان «عوالى» معروف بودند در اختیار پیامبر قرار گرفت و آن حضرت در این باغها هم کار مى کردند.[7]
محمد(ص) در کودکی، در یکی از سفرهای عمویش به شام، همراه وی بود و در بین راه در محلی به نام بصری، راهبی مسیحی به نام بَحیرا نشانههای پیغمبری را در او دید و به ابوطالب توصیه کرد که محمد را از آسیب یهودیان که دشمن وی هستند، محافظت کند. چون کاروان از بحیرا دور شد، وی محمد(ص) را نگاه داشت و گفت: تو را به لات و عزی سوگند میدهم آنچه از تو میپرسم پاسخ بده! محمد(ص) گفت: مرا به نام لات و عزی مپرس که هیچ چیز را چون این دو بت ناخوش نمیدارم. سپس بحیرا او را به خدا، سوگند داد
مادر تمام فرزندان پیامبر به جز ابراهیم، خدیجه بود. مادر ابراهیم ماریه قبطیه بود. فرزندان رسول خدا(ص)، به جز حضرت فاطمه(س)، همگی در زمان حیات پیامبر درگذشتند و نسل پیامبر(ص) تنها از طریق فاطمه (س) ادامه یافت. محمد (ص) سه پسر و چهار دختر داشت:
-
قاسم، نخستین پسر که در کودکی در مکه درگذشت.
-
زینب، در ۸ق در مدینه درگذشت.
-
رقیه، در ۲ق در مدینه درگذشت.
-
ام کلثوم، در ۹ق در مدینه درگذشت.
-
حضرت فاطمه(س) در سال ۱۱ هجری، در مدینه شهید شد و نسل رسول خدا (ص) تنها از وی باقی ماند.
-
عبدالله، پس از بعثت در مکه زاده شد و همان جا درگذشت.
-
ابراهیم، در سال ۱۰ هجری در مدینه درگذشت
-
وقتی قریش از پیمان پیامبر با مردم یثرب و پشتیبانی آنان از محمد(ص) مطلع شدند، پیمانهای قبیلهای را نادیده گرفتند و برای کشتن پیامبر(ص) توطئه کردند؛ اما کشتن او کار آسانی نبود؛ زیرا بنیهاشم در پی خونخواهی برمیآمدند. قریشیان برای یافتن راهی مناسب، نشستی در دارالندوه ترتیب دادند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که از هر قبیلهای جوانی آماده شود تا دستهجمعی بر سر محمد(ص) بریزند و همه با هم او را بکشند. در این صورت، کشنده او یک تن نخواهد بود و بنیهاشم نمیتوانند به خونخواهی وی برخیزند؛ زیرا جنگ با همه تیرهها برای آنان مقدور نیست و ناچار به گرفتن خونبها راضی خواهند شد. در شب اجرای توطئه قریش، پیامبر به فرمان خدا از مکه خارج شد و علی(ع) در بستر او خوابید (لیلة المبیت)، پیامبر با ابوبکر بن ابیقحافه عازم یثرب شد و سه روز در غاری نزدیک مکه که غار ثور نام داشت، توقف کرد تا کسانی که آن دو را تعقیب میکردند، ناامید شدند. پیامبر سپس از بیراهه به یثرب رفت.[۴۴]
-
هنوز ۱۵ روز از اقامت پیامبر(ص) در مکه نگذشته بود که برخی از طوایف پرشمار و مسلمان ناشده جزیرة العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند. پیامبر(ص) با لشکری انبوه از مسلمانان از مکه بیرون آمد و چون به جانی به نام حُنَین رسید، دشمنان که در درههای اطراف کمین کرده بودند، به تیراندازی پرداختند. شدت تیرباران چنان بود که سپاه اسلام روی به عقب نهاد، گروهی اندک بر جای ماندند، ولی سرانجام گریختگان نیز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ایشان را شکست دادند
-
در اوایل سال سال ۱۱ قمری.، پیامبر(ص) بیمار شد. چون بیماری وی سخت شد، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش نمود و فرمود: اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزردهام اینک برای تلافی آمادهام.
-
مطابق نقل صحیح بخاری از مهمترین کتابهای اهل سنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. بعضی از حاضران گفتند: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان میگوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی میگفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را میگفتند، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید.[۸۶] در صحیح مسلم که آن نیز از مهمترین کتابهای اهل سنت است، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس میخورد و آن را مصیبتی بزرگ میشمرد.[۸۷]
وفات پیامبر(ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ قمری، یا به روایتی
در ۱۲ ربیعالاول همان سال در ۶۳ سالگی روی داد. چنانکه در نهج البلاغه آمده است، هنگام جان دادن، سر پیامبر(ص) میان سینه و گردن امام علی(ع) بوده است.[۸۸] -
در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه(س) کسی زنده نبود. دیگر فرزندانش از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر(ص) به دنیا آمد، همگی درگذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر(ص) را حضرت علی(ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داده و کفن کرد و در خانهاش که اینک داخل مسجد النبی است به خاک سپردند.
بنا به گزارش منابع تاریخی، به هنگام اختلافنظر مهاجران و انصار درباره کیفیت دفن پیامبر، بهدنبال دو کس فرستادند که یکی به شیوۀ مکیان زمین را میشکافت و دیگری بهروش مدنیان لحد میساخت؛ آنان «اللهم خِرْ لِرَسولِک» را بر زبان آوردند و امر را بر آن نهادند که هر یک زودتر رسد، روش او را بهکار بندند، ابوطلحه انصاری زودتر آمد و به روش مدنیان لحد را آماده کردند.
-
پیامبر(ص) قبل از بعثت، ۴۰ سال در میان مردم زندگی کرده بود. زندگی او خالی از دورویی و صفات زشت و حالات ناپسند بود. او نزد دیگران فردی صادق و امین به حساب میآمد. پیامبر بعدها وقتی رسالت خود را ابلاغ میکرد، مشرکان شخص او را تکذیب نمیکردند بلکه آیات را منکر میشدند. این مطلب در قرآن هم آمده است: «آنان تو را به دروغگویی متهم نمیکنند بلکه [این] ستمگران آیات الاهی را انکار میکنند.»[۹۲] از ابوجهل نیز نقل شده است که میگفت: ما تو را تکذیب نمیکنیم بلکه این آیات را قبول نداریم.[۹۳] پیامبر(ص) در آغاز اعلام رسالت خود به قریش، به آنها گفت: «آیا اگر به شما خبر دهم که در ورای این کوه سپاهی گرد آمده است سخن مرا میپذیرید؟» همه گفتند: آری، ما هرگز از تو دروغی نشنیدهایم. آنگاه پیامبر گفت که از طرف خدا برای انذار مردم مبعوث شده است
-
اُمی بودن را فضیلتی برای پیامبر اسلام دانستهاند؛ زیرا پیامبر با اینکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت تا علم بیاموزد، اما دارای علم آسمانی بود و عوامل هدایت و رستگاری را برای انسانها فراهم کرد.[۱۱۲] محققان معتقدند آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمتهای مختلف است توسط فردی که نوشتن و خواندن را فرانگرفته، از معجزات الهی به حساب میآید
-
قرآن مهمترین معجزه پیامبر اسلام است که برخلاف معجزات سایر پیامبران، تا ابد باقی است. ردّ الشمس و شقّ القمر از معجزات حسی حضرت محمد(ص) بود. در برخی از منابع اخلاق و سیره نبوی در زمره معجزات معنوی پیامبر نام برده شده است.
-
معجزههای بسیاری برای پیامبر اسلام(ص) ذکر شده است. ابن جوزی از منابعی یاد میکند که بالغ بر ۱۰۰۰ معجزه را برای پیامبر(ص) آوردهاند.[۳] ابن کثیر در کتاب معجزات النبی، بسیاری از این معجزات را نقل کرده است. در این کتاب، معجزات به دو دسته معجزات معنوی و حسی تقسیم شده است. از قرآن و اخلاق و سیره نبوی، در زمره معجزات معنوی ایشان یاد شده است. معجزات حسی پیامبر به معجزات مربوط به حوادث آسمانی و معجزات زمینی تقسیم شده و در معجزات حسی زمینی، معجزات متعلق به جمادات و حیوانات نیز از یکدیگر جدا شده است.
-
شق القمر یکی از معجزاتی است که مسلمانان معتقدند پیامبر اسلام(ص) آنرا در پاسخ به درخواست مشرکان انجام دادند. در این حادثه خارقالعاده، پیامبر با انگشت خود به ماه اشاره کرد و ماه دو نیم شد. زمان انجام آن، سالهای ابتدایی بعثت بوده است. روایات زیادی در توصیف این معجزه وارد شده است.[۵] بیشتر مفسران معتقدند که آیات ابتدایی سوره قمر اشاره به این واقعه دارد:[۶]
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ* وَ إِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَ یقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ* وَ کذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ (ترجمه: نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه. و هر گاه نشانهای ببینند روی بگردانند و گویند: «سحری دایم است.» و به تکذیب دست زدند و هوسهای خویش را دنبال کردند، و هر کاری را قراری است.)[ قمر–۱-۳]
رد الشمس
نوشتار اصلی: رد الشمس
یکی از معجزاتی که در روایات و نقل سیره نگاران آمده، مسئله رد الشمس است. در این واقعه، خورشید برای حضرت علی(ع) به چند لحظه قبل بازگشت تا او نماز عصر خویش را در وقت ادای خود بخواند. گفته شده که این مسئله یک مرتبه برای یوشع بن نون وصی موسای نبی(ع)[۷] و دو دفعه برای حضرت علی(ع) روی داد؛ یکبار در زمان حیات پیامبراکرم(ص) و زمانی دیگر بعد از وفات ایشان.[۸]
دیگر معجزات
-
جاری شدن آب از بین انگشتان پیامبر(ص): بخاری از انس بن مالک نقل کرده است که یک روز، هنگام نماز عصر، صحابه قصد نماز خواندن با پیامبر را داشتند ولی آبی برای وضو نیافتند. در این هنگام، رسول اکرم(ص) دست خویش را در ظرفی قرار داد. آب از انگشتان او جاری شد و از آن آب، تمام کسانی که در آنجا بودند وضو گرفتند.[۹]
-
حرکت درخت به سمت پیامبر(ص): حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه نقل میکند روزی گروهی از بزرگان قریش نزد پیامبر آمدند و از او خواستند برای اثبات نبوت خویش، از درخت بخواهد که به سمت آنان بیاید. رسول خدا نیز به درخت امر کرد که به اذن خداوند به سمت آنان بیاید. ناگاه، ریشههای درخت از دل خاک بیرون آمد و درخت به سمت وی حرکت کرد. با وجود این معجزه آشکار، آن عده به پیامبر ایمان نیاوردند و او را جادوگر خطاب کردند.[۱۰]
-
بارش شدید باران به دعای پیامبر(ص): در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که بهدنبال خشکسالی شدید در مدینه، مردم این شهر از رسول الله(ص) درخواست کردند تا برای بارش باران دعا کند. پیامبر دعا کرد و هنوز دعای وی تمام نشده بود که ابر آسمان مدینه را پوشاند و بهحدی باران بارید که بیم آن میرفت سیل راه بیفتد.[۱۱]
-
'تسبیح گفتن دانههای سنگ در دستان پیامبر(ص):اباذر از عثمان نقل میکند او روزی به همراه ابوبکر و عمر نزد رسول خدا(ص) بود. پیامبر تعدادی سنگریزه را از روی زمین برداشت و در کف دست خود قرار داد. در آن هنگام، سنگریزهها تسبیح پروردگار گفتند.[۱۲]
معجزات دیگری نیز از رسول اکرم(ص) نقل شده است که برخی از آنها عبارتند از: صحبت کردن حیوانات وحشی و پرندگان با پیامبر(ص)، خبر دادن از چیزهایی که مردم در خانه خود ذخیره کردهاند و....[۱۳]
معجزه اخلاق
در برخی از منابع، خلق و خوی نیکوی پیامبر اسلام در زمره معجزات او دانسته شده است.[۱۴] در میان اسلامپژوهان معاصر هم نظریه جدیدی مطرح شده که معجزات پیامبر اکرم(ص) را در سه قسم قرآن، اخلاق و سائر معجزات تقسیمبندی کرده و اخلاق رسولخدا(ص) را در مرحلهای پایینتر از قرآن و برتر از سائر معجزات و مختص حضرتش میداند؛ زیرا قرآن، کلام خدا و اذن آن، فعل خداست ولی اخلاق نبوی، فعل پیامبر(ص) و به تأئید خداست. وجه مشابهتی هم وجود دارد که وحی و اخلاق نبوی دارای مقام ویژه خاتمیتاند و گذشتگان و آیندگان را این مقام، میسور نیست؛ یعنی آنچه اخلاق نبوی را دور از دسترس بشر قرار میدهد عالیترین مقام اخلاقی است که تربیتیافته وحی و موثر در تاریخ اسلام است.[۱۵] مولوی در ابیاتی ایمان همگان به پیامبر اسلام(ص) را در پی خُلقیات وارسته پیامبر(ص) میداند، نه معجزات و میسراید:
موجب ایمان نباشد معجزات
بوی جنسیت کند جذب صفات
معجزات از بهر قهر دشمن است
بوی جنسیت پی دل بردن است
-
- ۰ ۰
- ۰ نظر