چهارشنبه ۰۱ بهمن ۹۹ | ۲۳:۱۸ ۳۲۸ بازديد


سید محمّد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجّال را با استفاده از روایات برمیشمارد، در بررسی این ویژگیها مینویسد: بی تردید، اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچیک از آنها را نمیتوانیم بپذیریم و نمیشود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی میباشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرفنظر کنیم میبینم که در این روایات مطالبی اعجازآمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلاً گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست. با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست. یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است.یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و مینویسد: ریشه داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که دربارهاش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانههایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است.
در برخی از سیستمهای اعتقادی مسیحی عیسی مسیح در بازگشت دومش به زمین ظاهر خواهد شد تا شخصی (موجودی) به نام ضدمسیح را نشان دهد
معادل یونانی دجال، آنتیکرایست (antichristos) و معادل فارسی آن، ضدمسیح است.
در سرتاسر اناجیل اربعه و ملحقات آن برای واژه دجّال جایی جز رساله یوحنّا پیدا نمیکند و مقصود از دجّال را کسی میداند که با مسیح(ع) مقاومت وضدّیت میکند
در نامه اول یوحنا آمدهاست: «دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند آن دجال است که پدر و پسر را انکار میکند».
درباره سرانجام کار دجال، باورهای مشترکی نیز در متون مقدس وجود دارد. بر این اساس پس از آنکه دجال در پهنه عالم به فساد میپردازد، عیسی(ع) از سوی خداوند نازل میشود و او را به قتل میرساند.
در یکی دو قرن پیش از میلاد مسیح و در طول قرن اول انتظار ظهور منجی یا مسیحایی از نسل داوود، در میان قوم یهود شدت تمام گرفته بود و به اشکال و صور گوناگون جلوهگر میشد. در نظر نخستین پیروان عیسی و مسیحیان اولیه، عیسی انسانی بود برگزیده خدا، مسیحای موعود و منتظر که گناهان همه گناهکاران را بر خود گرفت، آزار دید، مصلوب شد و روز سوم از گور برخاست و به آسمان صعود کرد و به زودی «رجعت» خواهد کرد. اوست که باید جهان را از ظلم و فساد پاک کند، بندگان خدا را از غلبه نیروهای شیطانی رهایی بخشد و راه رستگاری نهایی را بگشاید.
رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهایی، واقعهای است ناگهانی و هیچ علامتی از وقوع آن خبر نمیدهد:
[۱۵]
[۱۶]
[۱۷]
این درحالیست که خبرنگار البرز درپیگیریهای خود به سرنخ هایی برای استفاده ابزاری از این نوزاد ناقص الخلقه دست یافته است .
این پیگیریها حاکیست نوزاد مذکور در چین و ازیک پدر و مادر اهل این کشور بطور ناقص متولد شد.
تولد این کودک منجر به بروز ترس درمیان این خانواده چینی میگرددتااینکه با پیشنهاد قابل توجهی ازسوی یک صهیونیست مواجه میشوند.
این یهودی با پیشنهاد کلانی اقدام به خرید نوزاد مذکور و انتقال وی به اسرائیل مینماید.
کودکی که هم اکنون در برزخ مرگ و زندگی دست وپنجه نرم میکند به ابزاری برای تحقق آرمانهای صهیونیست مبدل شده است.
«کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید... مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید پسر انسان میآید»؛
[۱۸]
«ملکوت خدا با مراقبت نمیآید... زیرا چون برق که از یکجانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود»؛
[۱۹]
«در لحظهای، در طرفةالعینی، به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا کرنا صدا خواهد داد و مردگان بیفساد برخواهند خاست و ما متبدل خواهیم شد»
سپس مسیح با سپاهی از فرشتگان از آسمان فرود میآید، دو حیوان عجیبی که نمودار قدرتهای شیطانی حاکمند و جهان را به فساد کشیدهاند و نیز دجال و پیروانش مغلوب و نابود میشوند، دجال در دریای آتش افکنده میشود و پرندگان از خون و گوشت جباران و بدکاران سیر میشوند.
[۳۹]
[۴۰]
چون قدرتهای شیطانی نابود شدند، شیطان خود به زنجیر کشیده میشود و ۱۰۰۰ سال در قعر هاویه محبوس میماند.
[۴۱]
در این ۱۰۰۰ سال شهیدان زنده میشوند و مسیح بر جهان حکومت میکند و صلح و خیر و برکت در جهان برقرار میگردد. رنج و بیماری و مرگ نیست، ماه چون خورشید تابناک و خورشید ۷ بار از ماه تابناکتر میگردد.
چنانکه گفته شد، در مواردی از کتاب عهد جدید وقوع آخرالزمان و رجعت عیسی امری است ناگهانی و کسی را از آن خبر نیست. ولی در موارد دیگر این تحول امری است تدریجی و تکاملی که هماکنون آغاز شده است، همچون افتادن دانه در خاک و رشد و نمو گیاه و به ثمر رسیدن آن در پایان این سیر و جریان. عیسی خود این سیر تکاملی را به صورت تمثیلهایی باز گفته است: «ملکوت خدا مانند کسی است که تخم بر زمین بیفشاند و شب و روز بخوابد و برخیزد و تخم بروید و نمو کند، چگونه او نداند؛ زیرا که زمین به ذات خود ثمر میآورد. اول علف، بعد خوشه، پس از آن دانه کامل در خوشه؛ و چون ثمر رسید فوراً داس را به کار میبرد، زیرا که وقت حصاد رسیده است؛ و گفت به چه چیز ملکوت خدا را تشبیه کنیم و برای آنچه مثل بزنیم؟ مثل دانه خردلی است که وقتیکه آن را در زمین کارند کوچکترین تخمهای زمینی باشد. لیکن چون کاشته شد میروید و شاخههای بزرگ میآورد، چنانکه مرغان هوا زیر سایهاش میتوانند آشیانه گیرند»
دجال در احادیث اسلامی به باور مسلمانان سنی و شیعه موجودی ست که چشم راستش کور است و مانند حبه انگور برآمده است.[۲] در باور شیعیان بر اساس حدیثی از علی بن ابی طالب چشم سالم دجال به وسط پیشانیاش آمده است؛ در جلو و عقب کاروان دجال کوههایی از دود حرکت میکنند که مردم در قحطیهای سخت انتظار غذا در آن کوهها را دارند؛ همه رودخانههایی که در مسیر دجال قرار میگیرند خشک میشوند و مطابق این حدیث او با صدایی بلند مردم را صدا میکند که «ای دوستان من به سمت من بیایید، من ارباب شما هستم که به شما دست و پا و غذا دادهام»
دجال فردی با یک چشم و صورتی کریه و موهایی تابداراست
تا زمان ظهور دجال او در جزیرهای در اقیانوس هند به سر میبرد که از آن صدای موسیقی به گوش میرسد.
با توجه به روایات شیعه و اهل سنت؛ یک چشم دجال، کاملاً کور و چشم دیگر، نابینای نسبی است. برجستگی و از حدقه درآمدن، ویژگی چشم راست دجال، و درخشش همانند ستاره، ویژگی چشم چپ او میباشد.
ریشه لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق میشود که او بیشتر مناطق جهان را درمینوردد و تحت سلطه خود درمی آورد.
لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم میگذارد گنجهای طلا نیز با او همراه است.
در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنه دجّال، فتنهای بزرگ و بیمانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم (ص) در یکی از خطبههای خود میفرماید: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّها لَمْ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ أَعْظَمُ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجّالِ وَ إِنَّ اللّهَ تَعالی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّا إلاّ حَذَّرَهُ أُمَّتَهُ.... [۸] ای مردم! بر روی زمین فتنهای بزرگتر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است.
إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ نَبِیٌّ إِلاّ وَ قَدْ أَنْذَرَ الدَّجّالَ أُمَّتَهُ. [۱۰] هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است.
یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و مینویسد: ریشه داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که دربارهاش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانههایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است
نویسنده کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) نیز پیش از بررسی روایات مربوط به دجّال، مینویسد: نگارنده در مورد دجّال به نتیجه قطعی نرسیده است؛ زیرا روایاتی که در مورد دجّال نقل شده، غالباً مورد اعتماد نیستند و در ضمن آنها مطالبی هست که یقیناً جعلی هستند و متن آنها گواه است بر اینکه سخن معصوم نیست. در این حدیثها ذوق و قریحه جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است و آنچه از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده در میان احادیث جعلی دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بسیار دشوار مینماید
در یکی از احادیث نبوی، دجّال اینگونه توصیف شده است: إِنِّی قَدْ حَدَّثْتُکُمْ عَنِ الدَّجَّالِ حَتّی خَشِیتُ أَنْ لاتَعْقِلُوا، إِنَّ مَسِیحَ الدَّجّالِ رَجُلٌ قَصِیرٌ أَفْحَجُ، جَعْدٌ، أَعْوَرُ مَطْمُوسُ الْعَیْنِ لَیْسَتْ بِناتِئةٍ وَ لاحَجْراءَ فَإِنِ الْتَبَسَ عَلَیْکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ وَ إِنَّکُمْ لَنْ تَرَوْا رَبَّکُمْ حَتّی تَمُوتُوا. [۱۶]
من درباره دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن را درک نکنید. مسیح دجّال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصلهدار و مویی پیچان (مجعد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلّی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه میشود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمیبینید تا اینکه از دنیا بروید.
چنانکه پیش از این بیان شد، با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت در این زمینه دجال نقل شده است، در اصل وجود آن چندان تردیدی وجود ندارد، ولی برخی از مشخصات و ویژگیهایی که در بعضی از روایات؛ همچون روایت اخیر، برای این موجود بیان شده است، چندان قابل پذیرش نیست و چه بسا که برخی از این مشخصات؛ همچون شهر و محل خروج و یا ویژگیهای غیرمعقول، از منابع یهودی یا اسرائیلیات داخل روایات اسلامی شده باشد.
در مورد سرانجام دجال و اینکه او به دست چه کسی نابود میشود، با دو دسته روایت روبه رو هستیم. در دستهای از روایات تأکید شده است که دجّال به دست حضرت مهدی (ع) کشته میشود و در دستهای دیگر از روایات از حضرت عیسی (ع) به عنوان کشنده دجال یاد شده است.
با توجه به روایاتی که از شیعه و اهلسنت نقل شده است، در اصل خروج موجودی به نام «دجال» در آخرالزمان تردیدی نیست؛ موجودی که با هم در آمیختن حق و باطل مردم را به گمراهی میکشاند و گروه زیادی را با خود همراه میکند.
بسیاری از روایاتی که در آنها ویژگیهای عجیب و غریب و خارقالعادهای برای دجال برشمرده شده است، از نظر سند ضعیف هستند و چندان نمیتوان به آنها اطمینان کرد.
واژه یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ» و «فریب» مشتق شده و دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری میکند و این کار از بزرگترین دروغهاست.
دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام میخوانند که او با کفرش مردم را میپوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش میپوشاند یا اینکه حق را با باطل میپوشاند.
مَنْ أَنْکَرَ خُرُوجَ الْمَهْدِیُّ فَقَدْ کَفَرَ بِما أُنْزِلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَنْکَرَ نُزُولَ عِیسَی فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنَ أَنْکَرَ خُرُوجَ الدَّجّالَ فَقَدْ کَفَرَ.هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است.
چندیست خبر تولد نوزادی عجیب الخلقه با خصوصیات دجال آخرالزمان توسط محافل و خبرگزاریهای اسرائیلی منتشر شده است ، عکسهای این نوزاد یک چشم! در بسیاری از سایتهای و وبلاگهای پیگیر مسئله آخرالزمان بصورت گسترده ای پخش گردیده و با توجه به اینکه خروج دجال در ادیان بزرگ مورد اشاره قرار دارد ، این خبر در بخش قابل توجهی از جهان مخاطبان خود را در نوعی از حیرت همراه با انکار فرو برده است.
طفل بیچاره نیز مبتلا به یک ناهنجاری شدید مغزی به نام هولوپروزانسفالی و یک نوع خاص از این بیماری به نام سیکلوپیا است. این بیماری سال ها است که شناخته شده است و کودکان مبتلا به سیکلوپیا تا سال اول عمرشان می میرند. زیرا سیکلیریدیا ناهنجاری بسیار شدیدی می باشد. اگر به نوزاد توجه کنید می بینید که اینتوبه است.
مسیحیان دجال را «مسیح کذاب و دروغین » می دانند که دشمن وضدمسیح (3) است. قاموس کتاب مقدس (صفحه 460) دجال را اسم عام و دجال و دجالان را کسانی می داند که تجسم مسیح را تکذیب می کنند.
«اسبغ بن نباته » از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائدبن صید» است و شقی کسی است که او را تصدیق کند و سعید کسی است که او را تکذیب کند
چشم راستش از اصل خلقت ندارد به طوری که گودی حدقه اش نیست و دیگری که در پیشانیش است، مانند ستاره صبح می درخشد
به نظر میرسد که اعتقاد به ظهور دجال ریشه در یهودیت داشته باشد. بازتاب اسلامی این پدیده را میتوان در شخصیت «الدجال»یافت، که تأثیر آشکاری در الهیات، هنر، ادبیات و سیاست دارد.در این جستار کوشش بر آن بوده است که برخی ابعاد مختلف ضد مسیح مورد بررسی قرار گیرد.
ضد مسیح (Anti Christ)
او فرزند شیطان است، اما تا ظهور مسیح به صورت عادی در میان مردم زندگی می کند. فردی متمول با ظاهری آراسته، و اهل سوریه است. بین 30 تا 50 سال سن دارد. نماد او عدد 666 ـ سمبل شیطان ـ است. عضو برجستة اتحادیة اقتصادی اروپا، ای.ای.سی (EEC)، است و در اقتصاد و سیاست جهانی نقش مؤثری به دست می آورد.
پیش از فاش کردن چهرة واقعی اش مدتی در یکی از کشورهای مصر، سوریه، عراق، ایران یا یونان حکومت خواهد کرد. اقتصاد جهانی را به انحصار خویش در می آورد، و به قدری محبوب می شود که بعضی او را مسیح خواهند پنداشت.
ضد مسیح (دجال) برای مخالفت با مسیح آماده می شود. و در آینده ای نزدیک خروج می کند. زمان خروج او دقیق و مشخص است. با ظاهری شیطانی (دیو صورت یا اژدها مانند) از میان دریاها بیرون می آید، بر اسراییل (فلسطین) مسلط می شود. و در اورشلیم ادعای خدایی خواهد کرد. او شیطان را می پرستد. و جواهرات گران قیمت نثارش می کند. پذیرش حکومت ضد مسیح از طرف اسراییل و دیگر ملت ها که ترس از عاقبت خود در کنار گذاشته و به دنبال خوشی و شادی هستند، برابر است با شروع مصائب مردم زمین. مردم در عذاب خواهند بود، زیرا حکومت او را پذیرفته و بت ها و شیطان را می پرستند.
در پیشگویی های صهیونیزم مسیحی حقیقت به ظرافت تحریف شده است. خاصه وقتی با ادبیات آخرالزمانی اسلامی و شیعی مقایسه شود، آشکارتر می شود. از این رو مطالعة تطبیقی آموزه های پایان جهان در حوزة ادیان و فرق مذهبی و نقد و تحلیل هریک ضروری می نماید. که ورود به آن فرصتی دیگر می طلبد.
اما آنچه در این مختصر قابل ذکر است اینکه دوست و دشمن تقریبا به یک اندازه از منجی سخن می گویند. و حرف «موعود» کاملاً بر سر زبان ها افتاده است. و آنچه به تازگی گفته می شود، نزدیکی ظهور است. زمانی بسیار نزدیک. توجه به وضع جهان علاوه بر علایم سنتی ظهور منجی که در متون دینی آمده، نشانه های مدرن ظهور را مشخص می کند که بزرگ ترین آنها «امکان جهانی شدن» اقوام و ملل و کم رنگ شدن مرزهای سیاسی کشورها به لحاظ رواج تکنولوژی ارتباطات در کل عالم است که به عنوان بستر حکومت جهانی منجی ارزیابی می شود.
ادعاى ربوبیت مىکند، ابن ماجه به سندش از رسول خدا(ص) نقل مىکند که درباره صفت دجال فرمود: او مىگوید من پروردگار شما هستم.
دجال، همان شیطان است: احتمال دیگرى که در مورد دجال داده شده اینکه او همان شیطان «ابلیس» است که از خداوند متعال درخواست کرد تا روز قیامت زنده مانده و به او مهلت داده شود و خداوند متعال نیز به او مهلت داد و در برخى از روایات آمده است که قتل او در روز و وقت معلوم که همان وقت ظهور است به دست امام مهدى(عج) خواهد بود.
دجال، همان سفیانى است: احتمال دیگرى که در رابطه با دجّال وجود دارد آن است که او همان سفیانى است که در روایات شیعه به خروج او در آخر الزمان تأکید فراوان شده است و بر این ادعا گرچه شواهدى در روایات به چشم مىخورد، زیرا روایاتى که در مصادر حدیثى شیعه اشاره به دجال شده قابل انطباق بر سفیانى است، ولى این احتمال ضعیف است؛ زیرا بیشتر صفاتى که براى دجال ذکر شده منطبق بر سفیانى نیست.
غالب احادیث دجّال از کعب الاحبار یهودى الاصل رسیده است
واژه المسیح الدجال (در عربی به معنی مسیح دروغین) 400 سال پیش از اسلام برای ترجمه (Mšīḥā Daggālā) از سریانی به عربی استفاده شده است؛ که معادل یونانی دجال(antichristos) به معنای "ضدمسیح" میباشد
واژهی دجّال در زبان عِبری و درآموزههای یهودی به معنای «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژهی «دج:دشمن، ضد» و «آل: خدا»(1) تشکیل شده است. واژهی دجّال در الهیات مسیحی، به معنای ضد مسیح«Antichrist» می باشد. از منظر الهیات مسیحی دجّال کسی است که در آخرالزمان ظهور میکند و پرچم ضدیت و دشمنی با تمام آموزههای عیسی مسیح را بر می افرازد. به علاوه عدّهای از اندیشمندان مسیحی بر این باورند که دجّال شخصی خاص و دشمن برجستهی مسیح است. برخی دیگر دجّال را مجموعهی کامل کسانی میدانند که با عیسی مسیح مخالفند.
بنابراین بنیانهای اصلی فتنهی دجّال را تا بدین جا میتوان چنین برشمرد:
1- خونریزی عمومی و قتل عام ملتها.
2- ثروتطلبی و چپاول اموال و ثروتها.
3- ادعای خدایی و ربوبیت.
- ۰ ۰
- ۰ نظر