یکشنبه ۲۸ دی ۹۹ | ۰۹:۲۰ ۳۸۷ بازديد


محل تولد و زندگى حضرت عیسى(علیه السلام)
از عهد جدید برمى آید که حضرت مریم در شهرى به نام ناصره در استان جلیل از فرشته ى وحى باردار شد، ولى فرزندش را در بیت لحم به دنیا آورد:
در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهرى به نام ناصره که در استان جلیل واقع است به نزد دخترى که در عقد مردى به نام یوسف از خاندان داود بود، فرستاده شد. نام این دختر مریم بود. فرشته وارد شد و به او گفت: «سلام... اى کسى که مورد لطف هستى، خدا با تو است... . اى مریم; نترس زیرا خداوند به تو لطف فرموده است. تو آبستن خواهى شد و پسرى خواهى زایید و نام او را عیسى خواهى گذارد...[1]
در آن روزها به منظور یک سرشمارى عمومى در سراسر دنیاى مردم، فرمانى از طرف امپراطور «اوغطس» صادر شد. وقتى دور اول این سرشمارى انجام گرفت، کرینیوس فرماندار کل سوریه بود. پس براى سرشمارى هر کس به شهر خود مى رفت و یوسف نیز از شهر ناصره ى جلیل به یهودیه آمد تا در شهر داود که بیت لحم نام داشت، نام نویسى کند، زیرا او از خاندان داود بود. او مریم را که در این موقع در عقد او و باردار بود، همراه خود برد. هنگامى که در آن جا اقامت داشت، وقت تولد طفل فرارسید و مریم اولین فرزند خود را که پسر بود به دنیا آورد. اورا در قنداق پیچید و در آخورى خوابانید، زیرا در مسافرخانه جایى براى آنان نبود.[2]
مسیحیان، بر اساس تعالیم کتاب مقدس، اصرار دارند که محل تولد عیسى را بیت لحم، و محل پرورش او را ناصره، بدانند; زیرا مى خواهند بشارات و پیش گویى ها در مورد رهبر بنى اسرائیل و مسیح موعود را بر حضرت عیسى تطبیق نمایند.
هیرودیس پادشاه، از ستاره شناسان مى پرسد: طبق پیشگویى پیامبران، مسیح در کجا باید به دنیا آید؟ ایشان پاسخ دادند: باید در بیت لحم متولد شود; زیرا میکال نبى چنین پیش گویى کرده است: اى بیت لحم، اى شهر کوچک، تو در یهودیه دهکده اى بى ارزش نیستى، زیرا از تو پیشوایى ظهور خواهد کرد که قوم بنى اسرائیل را رهبرى خواهد نمود.[3]
انجیل متى وقتى که از سکونت عیسى و والدینش در ناصره خبر مى دهد، اضافه مى کند:
باز در اینجا پیشگویى انبیا جامه ى عمل پوشید که: او ناصرى خوانده خواهد شد.[4]
لکن تطبیق آن اخبار بنى اسرائیل بر حضرت عیسى دشوار مى نماید، زیرا:
اولاً، مجوسیان یا زرتشتیان پارسى، آدم پرست نبودند تا براى پرستش کودکى از شرق به بیت لحم سفر کنند. این در حالى است که متى مى نویسد:
چند مجوس ستاره شناس از مشرق زمین به اورشلیم آمده پرسیدند: کجاست کودکى که باید پادشاه یهود گردد؟ ما ستاره ى او را در سرزمین هاى دوردست شرق دیده ایم و آمده ایم تا او را بپرستیم.[5]
ثانیاً، مشخص نیست هنگامى که آنها این کودک را یافتند، چرا او را ترک گفتند و نه بشارت او را به مجوسیان دیگر دادند و نه خود آنها در زمره ى حواریون آن حضرت قرار گرفتند.
ثالثاً، نه تنها عیسى(علیه السلام) به تشکیل دولت اسرائیل نپرداخت و اسرائیلیان پراکنده را جمع نکرد، بلکه پس از تولد و آغاز فعالیت او، یهودیان پراکنده تر شده، و اورشلیم نابود و فلسطین منهدم گردید.
رابعاً، گزارش لوقا درباره ى سرشمارى و اجبار والدین عیسى به حضور در بیت لحم، نه از نظر تاریخى صحیح است و نه از نظر منطقى. در تاریخ هیچ اثرى از این سرشمارى وجود ندارد.
در مورد «ناصرى» بودن حضرت عیسى نیز ملاحظاتى وجود دارد:
اولاً، این پیش گویى از انبیا در دست نیست که شخصى ناصرى ظهور خواهد کرد.
ثانیاً، اصلا شهرى به نام ناصره، در زمان میلاد حضرت مسیح وجود نداشته است. بله، قریه ى کوچکى (که به هیچ وجه نمى توان آن را شهر نامید) وجود داشته که از قرن چهارم میلادى زیارتگاه مسیحیان شده است.
ثالثاً، احتمالاً مراد از پیش گویى ها، «ناضرى» بودن به معناى «نذر و وقف خدا بودن» یا به معناى «مواظب بر اجراى دقیق مراسم دینى بودن» است، نه ناصرى به معناى انتساب به شهر ناصره.[6][1]. انجیل لوقا، 1: 26 ـ 32.
[2]. همان، 2: 1 ـ 7.
[3]. انجیل متى، 2: 5 و 6.
[4]. همان: 23.
[5]. همان: 2.
[6]. جلال الدین آشتیانى، تحقیقى در دین مسیح، ص 151 و نیز ر.ک: محمدر ضا زیبایى نژاد، مسیحیت شناسى مقایسه اى، ص 47.
- ۰ ۰
- ۰ نظر