حضرت سلیمان علیه السلام

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حضرت سلیمان علیه السلام

۳۸۵ بازديد


حضرت سلیمان فرزند حضرت داود علیه السلام، یکی از پیامبران بنی اسرائیل است. مطابق با آنچه در قرآن آمده، خداى تعالى علاوه بر مقام نبوت به او ملکى عظیم اعطا نمود، همچنین جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وى آموخت.

حضرت سلیمان مطابق با معرفی قرآن از او، پیامبری است که هم دارای مقام نبوت و هم دارای حکومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع است. نام آن حضرت هفده بار در قرآن در سوره های: بقره، نساء، انعام، انبیاء، نمل، سبا و ص آمده است.

سرگذشت آن حضرت در قرآن

در قرآن کریم موارد زیر در خصوص سرگذشت و داستان زندگی آن حضرت آمده است:

1- آن جناب فرزند و وارث حضرت داود علیه السلام بود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ»؛ ما به داوود سلیمان را بخشیدیم (سوره ص، آیه 30) - «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»؛ سلیمان از داوود ارث برد (سوره نمل، آیه 16)

2- خداى تعالى ملکى عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وى آموخت. ذکر این چند نعمت در سوره انبیاء، آیه 81، در سوره نمل، آیه 16 تا 18، در سوره سبا، آیه 12 تا 13 و در سوره ص، آیه 35 تا 39 آمده است. به عنوان نمونه آیه زیر از سوره نمل، علم او به زبان پرندگان را بیان می نماید:

وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ . (سوره نمل، آیه 16)

و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ‏ایم و از هر چیزى به ما داده شده است. راستى که این همان امتیاز آشکار است.»

3- در سوره ص، آیه 33 و 34 به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى کند:

وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى‏ کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ * قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ هَبْ لی‏ مُلْکاً لا یَنْبَغی‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى بیفکندیم؛ پس به توبه باز آمد. * گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلکى به من ارزانى دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویى که خود بسیار بخشنده‏ اى.»

4- مساله داورى آن حضرت در مساله افتادن گوسفند در زراعت:

«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَکُلّاً آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»

و داود و سلیمان را یاد کن، هنگامى که درباره آن کشتزار که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند، داورى مى کردند و شاهد داورى آنان بودیم. * پس آن داورى را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو حکمت و دانش عطا کردیم. (سوره انبیاء، آیات 78- 79)

5- داستان مورچه، که در سوره نمل، آیه 18 و 19 آمده است:

حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنی‏ بِرَحْمَتِکَ فی‏ عِبادِکَ الصَّالِحینَ

تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند. مورچه‏اى [به زبان خویش‏] گفت: «اى مورچگان، به خانه‏هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش -ندیده و ندانسته- شما را پایمال کنند.»

[سلیمان‏] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس بگزارم، و به کار شایسته‏اى که آن را مى‏پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‏ات داخل کن.»

6- داستان هدهد و ملکه سبأ که در همین سوره نمل، آیات 20 تا 44 آمده.

7- آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن حضرت که در سوره سبا آیه 14 واقع شده است:

فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى‏ مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهین‏

پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم، جز جنبنده‏ اى خاکى [=موریانه‏] که عصاى او را [به تدریج‏] مى‏ خورد، [آدمیان را] از مرگ او آگاه نگردانید؛ پس چون [سلیمان‏] فرو افتاد براى جنّیان روشن گردید که اگر غیب مى‏ دانستند، در آن عذاب خفّت‏ آور [باقى‏] نمى ‏ماندند.

ستایش قرآن از حضرت سلیمان

در آیه 30 سوره ص آن حضرت را بهترین بنده خوانده و اوابش نامیده است:

«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بنده اى است و بسیار به سوى خدا توبه مى کند. (سوره ص، آیه 30)

در سوره انبیاءو سوره نمل آن حضرت را به علم و حکمتش ستوده است:

  • «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»: و به راستى به داود و سلیمان دانشى عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان باایمانش برترى داده است. (سوره نمل، آیه 15)

  • فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً. (سوره انبیاء، آیه 79)

پس آن [داورى‏] را به سلیمان فهماندیم، و به هر یک [از آن دو] حکمت و دانش عطا کردیم‏

در آیه 25 سوره ص آن حضرت به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند ستوده شده است:

«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» (سوره ص، آیه 25)

برای او نزد ما قرب و منزلتی بلند و بازگشتی نیکوست.

سلیمان علیه السلام در تورات

داستان حضرت سلیمان در تورات در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته. لیکن از داستان هایش که در قرآن ذکر شده، در تورات جز همین مقدار نیامده که: وقتى ملکه سبأ خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدى در اورشلیم ساخته و او مردى است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایى بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیارى به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت. «تورات، اصحاح دهم از ملوک اول، ص 543»

عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که براى سلیمان کرده در آخر به وى اسائه ادب کرده و «تورات، اصحاح یازدهم و دوازدهم از کتاب سموئیل دوم» گفته که: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت پرستى گرایید و براى بت ها سجده کرد، بت هایى که بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستیدند.

و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا کرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایى) نقشه کشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست کند و همسرش را بگیرد و همین کار را کرد، بعد از کشته شدن اوریا در یکى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد.

و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان که ساحت سایر انبیاء را منزه مى داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح مى کند و در خصوص سلیمان مى فرماید: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان کافر نشد». (سوره بقره، آیه 102)

و نیز، ساحتش را از این که از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شکر نعمت ها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". «سوره نمل، آیه 19» که از این دعا برمى آید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنى از کسانى که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین.[۲]

حضرت سلیمان در روایات

  • امام کاظم علیه السلام: در عهد سلیمان بن داود علیه السلام مردم گرفتار خشکسالی سختی شدند. پس به آن حضرت شکایت برده از ایشان خواستند که طلب باران کند. سلیمان علیه السلام فرمود: بعد از نماز صبح برای طلب باران بیرون خواهم رفت. چون نماز صبح را خواند به همراه مردم بیرون رفت.

در راه مورچه ای را دید که بر دو پای خود ایستاده دست به آسمان برداشته است و می گوید: پروردگارا ما نیز از آفریدگان تو هستیم و از روزی تو بی نیاز نیستیم. ما را به سبب گناهان آدمیان هلاک مفرما. در این هنگام سلیمان علیه السلام به مردم گفت: برگردید که به سبب موجوداتی جز شما باران داده شدید. پس در آن سال چنان بارشی داده شدند که هرگز مانند آن را به خود ندیده بودند.[۳]

  • امام علی علیه السلام: اگر بنا بود کسی برای بالا رفتن به سوی جاودانگی نردبانی بیابد یا برای دور کردن مرگ از خود راهی پیدا کند، بی گمان آن کس سلیمان بن داود علیه السلام بود که افزون بر مقام نبوت و منزلت والا، سلطنت بر جن و انس نیز در اختیار او نهاده شد. اما چون روزی خود را به طور کامل دریافت کرد و مدت عمرش بسر آمد، کمان های نابودی او را آماج تیرهای مرگ کردند و خانه ها از او خالی گشت و مسکن ها بی صاحب ماند و گروهی دیگر وارث آن ها شدند.[۴]

  • در حدیث معتبر از حضرت امام صادق علیه السلام منقول است که: حضرت سلیمان علیه السلام به سبب پادشاهى دنیا، بعد از همه پیامبران داخل بهشت خواهد شد.[۵]

  • امام صادق علیه السلام: روزی سلیمان بن داود به اطرافیان خود گفت: خداوند تبارک و تعالی سلطنتی به من بخشید که پس از من شایسته هیچ کس نیست؛ باد و انس و جن و مرغان و ددان را به تسخیر من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چیزی به من عطا فرمود. اما با همه سلطنتی که به من داده شده یک روز نشد که تا شب شاد و مسرور باشم. بنابراین، دوست دارم فردا به کاخ خود اندر شوم و بر بام آن روم و به قلمرو خوش بنگرم.

بنابراین، به احدی اجازه ندهید بر من وارد شود تا مبادا مطلبی برایم بیاورد که روزم را بر من تلخ و منغض سازد. اطرافیان گفتند: اطاعت می شود. روز بعد، سلیمان عصایش را برداشت و به بلندترین نقطه بام قصر خود رفت و بر عصای خویش تکیه داد و شادمان از آن چه به او داده شده بود شروع به نگریستن به قلمرو پادشاهی خود کرد.

ناگاه چشمش به جوانی خوب روی و خوش پوش افتاد که از یکی از گوشه های قصرش پیش او آمده بود. سلیمان چون او را دید گفت: چه کسی تو را به این کاخ درآورد، در حالی که من می خواستم امروز را در آن تنها بگذرانم؟ با اجازه چه کسی وارد شدی؟ آن جوان گفت: خداوند این کاخ مرا به آن درآورد و با اجازه او وارد شدم. سلیمان گفت: البته خداوند این کاخ به آن از من سزاوارتر است. تو کیستی؟

گفت: من ملک الموت هستم. سلیمان گفت: برای چه آمده ای؟ گفت: آمده ام جانت را بگیرم. سلیمان گفت: مأموریت خود را انجام بده که امروز روز شادی من است و خداوند عزوجل نخواسته است که مرا شادی و سروری جز دیدار او باشد. پس، در حالی که سلیمان به عصای خود تکیه داده بود ملک الموت جان او را گرفت و سلیمان مدت ها همچنان مرده بر عصایش تکیه داشت و مردم او را می دیدند و خیال می کردند زنده است.

پس از مدتی درباره او دچار تردید و اختلاف شدند. بعضی گفتند: روزهای زیادی است که سلیمان همچنان بر عصای خود تکیه داده است و نه خسته شده و نه خوابیده و نه چیزی آشامیده و نه چیزی خورده است. او همان خداوند ماست که باید عبادتش کنیم. عده ای گفتند: سلیمان جادوگر است و با جادو کردن چشمان ما چنین وانمود می کند که به عصایش تکیه داده اما چنین نیست.

مؤمنان گفتند: سلیمان بنده خدا و پیامبر اوست و خداوند کار او را به دلخواه خود تدبیر و اداره می کند. پس، چون این اختلاف نظرها درباره سلیمان پیدا شد، خداوند عزوجل موریانه ای فرستاد و او عصای سلیمان را از درون خورد و عصا شکست و سلیمان علیه السلام از فراز کاخ خود به رو درافتاد.[۶]

اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت سلیمان علیه السلام

مطابق با روایات حضرت سلیمان با این که پیامبری عالی قدر، صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى پوشید، و چون تاریکى شب همه جا را فرامى گرفت، دست ها را به گردن خود مى بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایى که با دست خود مى بافت، تهیه مى نمود و اگر درخواست قدرت از خدا کرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان کافر بود، و گفته شده که منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است.[۷]

از ویژگی های حضرت سلیمان شکر گذاری در برابر نعمت های الهی بود. چنان که از خداوند توفیق شکرگزارى را درخواست می نمود:«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ». (سوره احقاف، آیه 15) و نعمت ها را وسیله ى آزمایش خویش برای سنجش شکرگذاری یا کفرانش مى دانست: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ». (سوره نمل، آیه 40) [۸]

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.