شنبه ۲۷ دی ۹۹ | ۰۳:۴۳ ۳۸۳ بازديد
معجزه چیست؟
امام صادق- علیه السلام - در تعریف معجزه میفرماید: «و المعجزه علامهٌ لله لا یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ «معجزه» نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجتهای خود نمیدهد، تا به وسیلهی آن، راستگویی (مدّعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی (مدّعیان دروغین) شناخته شود.»
[۱]
در توضیح این حدیث شریف باید دانست که معجزه
[۲]
چنان که از لفظش پیدا است ـ یعنی عاجز کننده و آن کار خارق العادهای است که نوع بشر، حتی نوابغ در تمام زمانها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و پیامبران به اراده و مشیت خدا، برای اثبات درستی ادعای رسالت خویش، انجام می دهند و دعوت به «مقابله به مثل» (تحدی) نیز مینمایند.
از آنچه گفته شد، می توان چهار رکن اساسی برای معجزه بیان کرد:
۱. کاری خارق العاده است که از حدود توانایی نوع بشر خارج بوده و هیچ کس ـ هر چند نابغه باشد ـ نمی تواند به اتکای نیروی انسانی، همانند آن را بیاورد؛
۲. این کار خارق العاده، تنها با اذن و مشیت الهی صورت می گیرد؛
۳. همراه با ادعای پیامبری است؛ یعنی آورنده آن، به عنوان یک سند زنده، آن را برای اثبات رسالت انجام دهد؛
۴. همراه با «تحدی» است؛ یعنی فراخواندن به معارضه و مقابله به مثل؛ به این ترتیب که از تمام انسانها دعوت کند که اگر می توانند و قدرت دارند، مانند آن را بیاورند.
بنابراین، اگر یکی از موارد یاد شده در کار نباشد، نمی توان آن را معجزه نامید.
معجزات و کرامتهای انبیا و اولیا، یکی از دلایل اثبات وجود خدا است؛ زیرا عقل، حکم میکند که امور غریبهای که از پیامبران و امامان صادر شده است؛ مانند اژدها شدن عصا، زنده کردن مردگان، برگردانیدن خورشید و شقّ شدن ماه، تسبیح نمودن سنگ ریزه، جاری شدن آب از میان انگشتان و مانند اینها از معجزهها و کرامتها است و از انسان عادی صادر نمیشود؛ پس باید صانع حکیمی باشد که صدور این گونه امور به سبب قدرت کامله و حکمت شامله او باشد. وی در این تقریر، تنها به معجزات و کرامتهای پیامبران و اولیا تمسک کرده است؛ یعنی امور خارق عادتی که با ادعای نبوت و امامت همراه باشد و اگر دلالت معجزات بر صدق دعوی نبوت و امامت تمام باشد، میتوان با واسطه، به وجود خدا پی برد.
اعجاز از ریشه «عجز» (ناتوانی) به معنای ناتوان ساختن می باشد. ناتوان ساختن بر دو گونه است: یکی آن که توانایی کسی قهراً از وی سلب شود و او به عجز درآید، مثلا اگر شخصی قدرت مالی یا مقامی دارد، آن مال یا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاک مذلت بنشیند. دیگر آن که کاری انجام گیرد که دیگران از انجام و یا هم آوردی با آن عاجز باشند، بدون آن که درباره آنان هیچ گونه اقدام منفی به عمل آمده باشد، مثلا ممکن است کسی در کسب کمالات روحی و معنوی به اندازهای پیش رفت کند که دست دیگران بدو نرسد و از روی عجز دست فرونهند، که معجزات انبیاء از این نوعند.
کسى که دعوى پیغمبرى مى کند علاوه بر دعوى صحت شریعت خود، دعوى دیگرى دارد و آن این است که با عالم بالا رابطه وحى و نبوت دارد و از جانب خدا ماموریت دعوت یافته است. به عبارت دیگر انبیاء مدعی شعور مرموزى بودند که با مدد غیبى به ایشان اضافه مى شد و از آن راه، وظایف اعتقادى و عملى مردم را از پیشگاه خدایى فرا گرفته به مردم تبلیغ مى کردند. پیداست که این شعور مرموز چیزی است که در سایر مردم که مانند وى انسانند یافت نمى شود و ناچار نیرویى است غیبى که خدا به طور خرق عادت به پیغمبر خود داده است. و ادعای برخورداری از آن در جاى خود دلیل مى خواهد. معجزه به منزله دلیلی بر این ادعاست چرا که معجزه خارق عادت دیگری است که برای مردم محسوس است و مردم به وسیله آن باور می کنند خدا پشتیبان اوست و خارق عادت نخستین که ادعای پیامبری است را نیز به گزاف مدعی نیست و در دعوی خود صادق است.[۱]
معجزه یک ضرورت دفاعی
این سؤال پیش میآید که معجزه یک ضرورت تبلیغی است یا ضرورت دفاعی؟ یعنی پیامبران دعوت خود را از همان روز نخست با معجزه آغاز میکنند، یا موقعی که با شبهههای منکران روبرو میشوند معجزه ارائه میدهند؟
سیره پیامبران و صراحت قرآن بر امر دوم دلالت دارد. اساسا هیچ پیامبری از همان آغاز، دعوت خود را با معجزه همراه ننمود، ولی هنگامی که با منکران روبرو گردید و درخواست معجزه نمودند یا بدون درخواست و صرفا برای دفع شبهات آنان «معجزه» آورده است. دعوت انبیا عین صراحت حق است که با فطرت اصیل انسان دمساز و با عقل سلیم همآهنگ میباشد چیزی را میگویند که فطرت و عقل بشری بیدرنگ و آزادانه آن را میپذیرد.
-
«و بالحق انزلناه و بالحق نزل[۲]، ما قرآن را که عین حقیقت است فروفرستادیم (یعنی حقیقتی آشکار و انکارناپذیر) و همین گونه فرود آمد».
-
«له دعوة الحق[۳]، خدا را دعوتی است حق و روشن».
-
«فتوکل علی اللّه انک علی الحق المبین[۴]، بر خدای خود تکیه کن راهی که میروی حق و آشکار است».
-
«ذلک الکتاب لاریب فیه[۵]، این کتاب جای تردیدی در آن نیست»، یعنی آن اندازه شواهد صدق، آن را فراگرفته که راه تشکیک و تردید در آن را بسته است.
-
«لقد جات رسل ربنا بالحق[۶]، پیامبران همگی حق آور بودند».
-
«یا ایها الناس قد جاءکم الحق من ربکم[۷]، ای مردم! آن چه را که برای شما آمده صرفا حقیقت آشکاری است».
- ۰ ۰
- ۰ نظر