حسام الدین شفیعیان-طنزنویسی

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان-طنزنویسی

۳۸۴ بازديد

بنام خداوند بخشنده و مهربان

---------------------

طنزنویسی

---------------

جلال و بیژن

---------------

یک روز پائیزی جلال تلفن رو برداشت و به بیژن زنگ زد

الو بیژن

جلال تویی

خوبی

معتدل شمالیم

پس حالت خوبه

منم معتدل مایل به  ابری

منکه حالتو نپرسیدم

اه چه جالب خب من گفتم وضعیت آب و هوای روحمو بگم روحت شاد بشه

هنوز زنده ای

خوشبختانه بله

منم متاسفانه بله

چرا

؟؟؟

میدونی بیژن قضیه زندگیم مثل چی میمونه

مثل چی؟

مثل اون طبقه آخر کشتی میمونم که از آخر هیچکسی نمیاد نجاتش بده و غرق میشه

اه وای چه حال عجیبی

بله اینجا قایق نجات نیست

چرا

میدونی زندگیم شبیه چی شده

شبیه چی؟

شبیه اونی که غذا میپزه اما غذارو رو اجاق ول میکنه

تا اجاق غذارو تبدیل کنه به عکس سیاه و سفید

وضعیت سیتی اسکن روحت بخار ابریه

ولا

خب سیزده بدر کجا میری

میرم پای سینک

چکار میکنی

ظرف میشورم

چه رمانتیک

خیلی رمانتیکه

راستی گوشی خریدی

آره

مارکش چیه

اپل دست خورده

اپل دست خورده چیه؟

نامردا گاز خورده دادن بهم

نصفش نیست

نصف دیگشم انگار زیر چرخ اتومبیل رفته اونم نیست

پس چیش هست

اون قسمتی که سیب از شاخه افتاد زمین نیوتن برداشت

جلل خالق این چه گوشیه

آیفون بدون سیب و سیم

راستی با دندونت چکا کردی جلال

رفتم پزشک گفت اونقدر میشه رفتم دامپزشک گفت حل نمیشه رفتم روانپزشک گفت مال عقله

رفتم پیرا پزشکی گفت پیر شده دندونت رفتم پیش اوستا قلی با چکش زد روش شکست

رفتم صافکاری گفتن برو بنایی ماله کشیدم روش خوب نشد

راستی زن گرفتی رفتم خواستگاری نبودن رفتم خواستمو بگم گفتن از پنچ + دو هم بدتری

رفتم سرانجام رو بخوام گفتن قصه از اول جام جم خونده شده لو رفته

رفتم پیش رئیس جام جم گفتن جمعش کن رفتم خواستمو بگم گفتن وام نمیدیم رفتم وام بگیرم

وامش اومد رو قبضم رفتم قبضو بگیرم گفتن قبضه سلاح داری رفتم خلاصه زندان

زندان رفتم گفتن قبضه نداری قبض داری گفتم چه قبضی گفتن قبض بدهکاری گفتم چه بدهکاری

گفتن بدهیتو به بیژن ندادی گفتم چه بدهی گفتن بیژن میگه سیب منو جلال دزدیده

گفتمچه سیبی گفت از باغچشون دزدی گفتم باغچه بیژن سیب نداشته اصلان والا بیژن گوشیش اپله

گفتن اپل چه ربطی به سیب داره گفتم نیوتن چه ربطی به افتادن سیب داره خلاصه فرستادنم تیمارستان

اونجا بعد از مدتی فهمیدن اصلان باغچه بیژن اینا سیب نداشته

خلاصه فهمیدن که من بی گناهم بعد زنگ زدم بهت ببینم تو ماجرا رو میدونی چیه

که تو هم میگی گوشی من از اول خط سیب نداشت چه برسه حالا که گلابی داره

یعنی مثل گلابی له شده خلاصه قضیه کشید به عفو بین الملل و سازمان حقوق بشر اونجا متهم شدم

به چی؟

به اینکه چرا باغچه بیژن اینا از اول سیب نداشت و لایحه تصویب شد که از این به بعد باغچه بیژن اینا سیب داشته باشه!

جلل الخالق

راستی ازم دعوت کردن در سمینار سیب ها وقتی می افتند شرکت کنم

چه سیمیناری هست حالا بیشتر در رابطه با نقض آشکار سیب و باغچه و طاقچه و چی روی طاقچه قشنگتره بحث میشه

اونجا حرفی نزنی

چرا

هر چی بگی بر علیه تو در پرونده عفو بین الملل استفاده میکنن 

چرا

چون باغچتون مشکل سیب داره نه گلابی

چجوریا

باغچه ای که سیب نداشته باشه یحتمل گلابی هم نداره بعد به جرم نداشتن سیب و گلابی میفرستنت به صلیب سرخ جزو پیدا شده های 

تاریخ بشریت بعد اونجا میفهمن که تو با نیوتن دستت تو یه کاسه بوده در افتادن سیب در باغچه ای که گلابی نداره بعد میره شورای اختلاف کن

اگه راست میگی اختلاف نکن بعدش به جرم برداشتن گلابی میفرستنت رای نهایی انجا به جرم سیب میری تو خیلی نهایی بعد میری تیم ملی

راستی بیژن چرا باغچه شما هیچی نداره

اگه داشت شاعر میگفت شاعر کم گذاشته مشکل شده والا باغچه ما همه چی داره

مثلان چی

باغچه خونه ی ما هزار تا سبزه داره

باغچه خونه ما گیاهو برگی داره

کنار خونه ما همیشه سبزه زاره

اونجا هویجو سیبو گلابی هم نداره

راستی غذا چی دارین

لامپ اضافی خاموش

غذای جدیدیه

نه خب توش پیام اخلاقی داره

راستی میدونی چرا نمیشه  

چی

که غذا بخوری سبزی پلو با عدس

سوال سنگینی بود

عدس با سبزی میشه چی

پلو مرغ حتما

احسنت فرار مغزها شکل گیریش اول از تو شروع شد بعد شکل جدیدی گرفت

راستی گوشیمون داره بخار میکنه

چرا

چون  گوشیمون بخاری کار میکنه

چه جالب گوشی ما با گازوئیل کار میکنه وقتی گاز میدی چرخ دنده داره هی میاد رو قبض

خب گوشی های جدید اینجوریه والا گوشی ما اصلان سیم نداشت

چجوری

گوشی ما مدل جدیده شماره که میگیری میگه مشترک مورد نظر وجود نداره

بعد بوق آزاد میزنه بعد بوق اشغال میزنه بعد بوق نمیزنه دیگه

اه گوشی شما مارکش چیه

مارک نزنی به گوشیمون ما گوشیمون مارک بردار نیست اصلان گوشی ما خیلی خاصه

گوشی دستت

چی شد راستی

کارتون مارکو پلو داره

چه جالب شبکه چند

چهار

خیلی خاص کارتون میزاره

مارکو در جمع میاد میگه الا ای بهترین مارکو به مارکی

اون میگه یاد تو فراموش میکنم مارکو ببندی

خیلی خاصه اصلان

من رفتم نگاه کنم تا چند سال دیگه خداحافظ

به کجی میری

همونجایی که تلویزیون برنامه داره های بله

خب برو از کنار بری پات رو سیم بند نشه تلویزیون قطع بشه

خداحافظ

-----------------------------

-------

----

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.