حسام الدین شفیعیان-داستانک

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان-داستانک

۳۹۴ بازديد

1-مردی فراموشی گرفته بود.بردنش دکتر,تجویز پزشک روزی یک عدد قرص مهربانی از کاملش بود!

2-دایناسور برگشته بود.تمساح شد!تمساح مارمولک شد!انقراض شد,منقرض در انقراض فشردگی!

3-هی سلام,منو میشناسی,نه,من همونم ,کی؟آینه!

4-جنگ شد,انفجار,صدای مهیبی بود,همه برخواستن,دستا بالا,شروع کردن بدست زدن,سمفونی جنگ و صلح شروع شد!

5-برج میلاد صدا کرد!یکی فریاد زد ,یکی نشنید!یکی دوباره فریاد زد,میلاد,بپر,میلاد افتاد,پرشی بلند,چتر باز شد!

6-کت مهربانی,را برداشت,جایش ساندویچ نان و پنیر گذاشت؟

7-وقتی خوابید همه جا میلرزید,خوابش سنگین بود!؟

8-یک اتاق خالی میخوام؟اینجا اتاق خالی نداریم؟یک اتاق پر میخوام,اینجا اتاق پر نداریم,پس چجور مسافرخونه ایه؟اشتباه اومدی پیرمرد؟اینجا شهرک سینمائیه!!

حسام الدین شفیعیان

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.