جمعه ۰۵ دی ۹۹ | ۱۰:۵۳ ۳۸۸ بازديد

/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/
چه خالی گفتی
با چه حالی گفتی
از چه عالی گفتی
یا که فانی گفتی
با ستاره گفتی
یا که آسمانی گفتی
از بر بهر نگفتی چه عالی گفتی
گلفشانی گفتی
با نشانی گفتی
بند بند مرا دار قالی گفتی
دار کشیدی شعرم یا که من را زدی نقش چه عالی بافتی
از چه رو این شده زندگیم نکند شعر مرا با نخی بر دلت کوک زدی طرح عالی بافتی
شد شکر هم غزلم وای از این همه طرح زدنت
چه بگل آویختی
صنمو سرو گل سوسنو سنبل به زدن از شعر گل بر دل قالی بافتی
از اشک تو هم طرح شده در گل آن تو بگو چگونه چنین گل ز قالی کاشتی
یا که گل خود چو تو دارد از نقش بهانه تو خود شورو حالی ز قالی داشتی
حسام الدین شفیعیان
پری دریایی
-----------------
قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی
به ساحل انسانها خوش آمدی
دلت را دریایی نگه دار
اینجا شهر است نه پشت دریا
قایقی اگر داری جا بگذار
عاشقانه برگرد به دریا
شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد
شهر چراغ دارد آن هم قرمز
حسام الدین شفیعیان
/زندگی/
من با قافیه ها هم وزنم
یک مصرع پر حرفم
من قافیه ی سرگردان بی حرفم
یک سبد شعر پر دردم
جایی در اخر بیت ها یا یک مثنوی پر از خار برگم
اخر خواب ها
یا اول سپیده ی صد برگم
نشسته بر تاج رنگین کمان
یا شیرازه ی ریشه ای پر دردم
کنج گنج تو یا روی طاقچه بی برگم
درخت تنومند کاغذ شده ی این برگم
سفرنامه ی تو شاید این قصه ی صد برگم
توی دفتر خاطراتت پر سکوتو بسته از دردم
حسام الدین شفیعیان
- ۰ ۰
- ۰ نظر